• وبلاگ : پاسخ به پرسش ها و شبهات اعتقادي
  • يادداشت : پاسخ شبهه چهارم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بادام زميني 

    + اصلاح در عقايد 

    سلام عليكم

    خداوند در قران سوره مباركه حجرات اشاره دارد كه مومنان

    كساني هستند كه بر خدا و پيغمبرش ايمان اوردند

    واگر در اينجا مسئله امامت مطرح بود به طوري كه در عقيده شيعه قبول نداشتن امامت كه جزئي از اصول دين است و نپذيرفتن ان موجب ارتداد ميشود خداوند بايد اشاره به امامت در اين ايه ميكرد كه ميبينيم اينطور نيست

    بلكه وقتي خداوند ميفرمايد مومنان كساني هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان اوردند ديگر چه حجتي بالاتر از اين براي يك فرد مسلمان و

    درثاني اگر امامت جزئي از اصول دين ميباشد پس نعوذبالله پيامبر ص و خود علي رضي الله مسلمان نيستند زيرا كه به همان سه اصل توحيد نبوت و معاد سوگند خورده اند و با اين سخن يعني پيغمبر نميدانسنته كه عدل و امامت جزئي از اصول دينه كه پس نعوذبالله در امر رسالت موفق نبوده است در حاليكه اينطور نيست و بعد از رسول الله دين كامل شده همانطور كه قران اشاره دارد و امامت جز اصول دين نيست بلكه اگر خود علي رضي الله و يا فرزندانش به يك ايه از قران ايمان نمي اوردند مسلمان نبودند و خود امام هم تابع دين است نه اصلي از اصول دين

    يا الله مدد

    +

    دين بعد از پيغمبر كامل شد همانطور كه خداوند در قران ميفرمايد امروز دينتان را برايتان كامل كردم

    وهمچنين بعد از رسول الله درهاي وحي بسته شد و هيچ كس با عالم غيب در ارتباط نيست و خود حضرت علي در مورد امر خلافت در نهج البلاغه خلافت را از شورا بين مهاجرين و انصار مينامند نه نص اسماني

    همچنان كه در خطبه هاي زيادي در نهج البلغه كراهت ايشان به امر خلافت و يا به سرار مردم زياد است كه اين نشان ميدهد ايشان تمايلي براي خلافت ندارند

    و اگر ايشان امر خلافت را يك دستور الهي براي خود ميدانستندذ هيچگاه با كراهت و يا با اسرار مردم از ان ياد نميكردند اين روا نيود كه ايشان سرپيچي از امر خدا كنند و در همين راستا انحضرت ميفرمايد سكوت در مقابل ناحق جايز نيست

    پس يعني حضرت علي با اين سخن در مقابل افرادي كه حق خلافت او را گرفته اند سكوت ميكند و اين سخن خود را رد ميكند

    ايا اين روا است كه ايشان اگر از جانب خداوند خليفه بودند تقيه بنا به مصلحت كند ايا اين سرپيچي از دستور خدا نيست چه مصلحتي از دستور خداوند بالاتر است؟

    همانطور كه رسول الله كه از زمان رسالت خود در اوج تنهايي در مكه سه سال دعوت خود را مخفيانه انجام ميدادند ولي ابراز ميكردند كه رسول خدا هستند حداقل اگر هم در زمان علي رضي الله مصلحتي بوده ولي ايشان كه ميتوانستند در اوج خلافت خود اين مسئله خليفه بودن خود از جانب خدا رالااقل به مردم در زمان خلافت خودشان بازگو كنندولي ميبينيم كه حتي يك سخن بر نص اسماني نمياورند بلكه دقيقا بلعكس اين موضوع را مطرح ميكنند.

    در هر صورت هرچند كه اين حرف ها از عقايد اشتباه ابن سبا يهودي بود كه بنيانگذار مذهب تشيع است كه بعدا به دست خود حضرت علي تبعيد شد و طرفدارانش را به اتش كشيد

    سلام با تشكر از زحماتي كه در تبليغ اسلام مي كشيد به وبلاگ بنده نيز سر بزنيد و پيشنهادات و انتقادات خود را ارائه بدهيد. با تشكر