من سلفي نيستم فقط ميخواهم يک حقيقت را براي شما واضح بسازم !
آنچه که شما دراينجا درمورد ارتداد اصحاب اشاره کرديد وبه چند کتابها ي اهل سنت اعتماد نموديد متأسفانه من تعدادي ازاين دلايل شما را که بعنوان حديث به بخاري ومسلم شريف حواله داديد اصلا پيدانکردم ، اما آن تعدادي ازآن که موجو د بود که ياهم درآن لفظ اصحابي نيامده است اگرآمده هم باشد مراد ازآن اصحاب اهل رده اند که بعدازوفات رسول گرامي راه ارتداد را درپيش گرفتند وخليفه اول دربرابرآنها اعلان مبارزه کرد ، ويامرادازاصحاب تعدادي ازدانشمندان فن حديث وشارحان مفهوم امت را گرفتند که ازامت من مردمي هستند که مرتد ميشوند ، حالا دراين امر کدام اشکالي وجود ندارد . اما درمورد عدم رضايت حضرت فاطمة الزهرآء ازحضرت ابوبکر اين يک امراختلافي دربين مورخين است که موضوع کاملا روشن نيست.
اما درمورد سب معاويه رض به حضرت علي کرم الله وجهه خليفه چهارم اسلام اين روايت هاي اند که حقيقت ندارد وشما هم حواله ي دقيق نداديد وميتوانيد ازطبقات ابن قتيبه رح استفاده نموده خودرا ازقضيه واقف بسازيد که هيچگاه معاويه به شخصيت حضرت علي تجاوزنکرده است اماقضي? جنگ آنها جنب? سياسي دارد نه اعتقادي تا جاي براي ناسزاگفتن وجود داشته باشد.
اما اين خيلي جاي تأسف است که شما دامن پاک أم المؤمنين عايشه را لکه دارميسازيد اين جفا هست ؛ دلايلي که دراين مورد شما ارئه کرديد همه موضوعي است هيچگاه درکتابهاي که شما حواله دايد اصلا وجود ندارد ؛ پيامبري که درآغوش عايشه جان به جان آفرين تسليم ميکند عقل هم اين را تقاضا نميکند که پيامبردرمورد ناموس خود چنين حرف را بگويد زيرا اگرحقيقت چنين ميبود پيامراسلام پس چرا عايشه را طلاق نداد ؟ دلايل شما کاملا بي اساس وعاري ازحقيقت است که درکتب اهل سنت که شما اشاره کرديد اصلا چنين روايتي وجودندارد .