سؤال4
پس از قتل عثمان، مسلمانان در خانه علی ریختند که با او بیعت کنند، شیعیان می گویند: علی فرمود: «دعونی والتمسوا غیری» ؛«مرا رها کنید و دیگری را بجویید». اگر علی خلیفه بود، چرا می گوید: دیگری را بجویید.
پاسخ
خلافت به دو صورت متصور است و تفاوت روشنی با هم دارند:
1.خلافت منصوص که از جانب خدا تعیین شود خلافت به این معنی قابل فسخ و یا صرف نظر کردن نیست. در این مورد خلافت به سان نبوت است که یک وظیف? الهی است که بر دوش فردی نهاده می شود.
2.خلافت انتخابی، که خلیفه از طریق مردم انتخاب شود، امام خلافت به معنی دوم را نمی پذیرد، توضیح این که مردم پس از قتل عثمان، از علی خواستند که به سان سه خلیفه پیشین با بیعت، زمام امام را به دست بگیرد. امام در این شرایط می گوید: مرا رها کنید و دیگری را بجویید. دست رد به چنین خلافت و بیعت نشانه این نیست که امام خلیفه منصوص و واقعی نبود، بلکه نشانه آن است که روش پیشینیان را غیر صحیح می دانسته است.
امّا چرا نمی پذیرفت برای این که آنان در شرایطی سراغ علی آمدند که آن روح پاکی که در عصر رسالت بر صحابه حاکم بود، از میان رفته و روح دنیا پرستی و زراندوزی بر بخشی از صحابه حکومت می کرد، تاریخ از اندوخته های هولناک طلحه و زبیر و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی سرح، پرده برداشته است.
خلیفه پیشین یک پنجم غنام افریقیه را به مروان بن حکم داد، و این کار به قدری زننده بود که گروهی از صحابه صریحاً به نقد کار خلیفه پرداختند و شاعری گفت:
و أعطیت مروان خمس الـ غنیمه آثرته و حمیت الحمی
یک پنجم غنایم افریقیه را به مروان دادی و او را برگزیدی و از خویشاوندان خود حمایت کردی.
امام در چنین شرایطی می گوید: من شایست? خلافت بر این مردم نیستم، بروید و کسی را پیدا کنید که با این روش هماهنگ باشد، ولی آنگاه که اصرار مردم را دید، ناچار شد برای حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تلاشی قوا و نیرو، بیعت را پذیرفت، ولی راه و روش خود را به وسیل? اولین سخنرانی خود، اعلام کرد و تمام اسراف کاریها که به وسیل? خلیفه پیشین رخ داده همه باید به بیت المال برگردد چنان که فرمود:
«والله لو وجدته قد تزوّج بها النساء و ملک به الإماء لردته ، فإنّ فی العدل سعه، و من ضاق علیه العدل فالجور علیه أضیق».
« به خدا سوگند هرگاه به اموال نامشروع و غارت شده از بیت المال، صداق زنان قرار گیرد و کنیزان با آن خریداری شود، من آن را به بیت المال باز می گردانم، زیرا در عدل و داد گشایشی هست، و هر کس عدل و داد برای او ناخوشایند باشد، ستم و بیداد برای او ناخوشایندتر است».
گردآورنده سؤالها، سخن امام را کاملاً نقل نکرده، برای روشن شدن حقیقت که چرا، دعوت و بیعت مردم را نپذیرفت، ناچاریم تمام سخن امام را نقل کنیم:
«مرا واگذارید و دیگری را بجویید که ما به استقبال کاری می رویم که دارای رویه ها و رنگ های گوناگون است دل ها برابر آنان بر جای نمی ماند و خردها پایدار نخواهند بود. همانا کران تا کران را ابر فتنه پوشیده و راه روشن تیره و ناشناس گردیده. بدانید که اگر من درخواست شما را پذیرفتم شما را بر اساس آن چه خود می دانم خواهم برد و به گفت? این و آن و سرزنش سرزنش کننده، گوش نخواهم داد».
امام در این کلام گوشه ای از حقایق و شرایط حاکم بر آن عصر را روشن می کند و روش و منش خویش را در اداره حکومت ارائه می دهد. پاره ای از شرایط حاکم بر جامعه آن روز عبارتند از:
تغییر تدریجی در سنت رسول خدا پس از 23 سال مانند برتری دادن عرب بر عجم، موالی بر بندگان و ... .
رفتار عثمان درباره تقسیم ناعادلانه بیت المال و گماردن نزدیکان خود از بین بنی امیه بر امارت و ... که موجب شورش مسلمین و قتل او شد.
طمع جمعی از بیعت کنندگان با امام برای استفاده از فرصت های حکومتی.
شایعه حرص امام برای دست یابی به حکومت.
وجود معاویه و بغض و اضرار نسبت به امام که نزدیک ترین افراد خاندانش در زمان پیامبر خدا به دست امام به قتل رسیده بودند و اکنون بهانه می جوید و امام را به دست داشتن در قتل عثمان متهم می کند و به بهانه قصاص با قاتلان عثمان دست به هر کاری می زند.
پیش بینی بروز فتنه ها از ناحیه امام که ده سال پیش پس از انتخاب عثمان مطرح شد. و اکنون نیز امام ادامه آن را به شکل تیره تر و سهمگین تر به وضوح می بیند و تصریح میکند دل ها و عقل های مردم در برابر آن پا برجا نخواهد ماند.
و اموری دیگر از این دست، موجب شد تا امام بدون مجامله، با تفهیم حقیقت و روشن ساختن شرایط بحرانی آن روز برای مردم، حجت را بر آنان تمام کند تا پس از بیعت نیز بهانه و توجیهی برای دیگران باقی نماند و اعتراضی علیه امام گشوده نشد از همین رو امام بعدها بر این نکته تأکید می ورزد و می¬فرماید: «لم تکن بیعتکم ایّای فلته... بیعت شما با من بدون اندیشه و تأمل نبود» که اکنون آن را بشکنید.
امیرمؤمنان درباره علت سکوت خدا پس از سقیفه و پذیرش حکومت پس از قتل عثمان چنین می فرماید:
«فأمسکت یدی حتی رأیت راجعه الناس قد رجعت عن الإسلام یدعون إلی محق دین محمد فخشیت إن لم انصر الإسلام و أهله أن أری فیه ثلماً أو هدماً تکون المصیبه به علیّ أعظم من فوت ولایتکم...».
«من دست برداشتم تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می¬خواهند دین محمد را نابود سازند. ترسیدم اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم رخنه¬ای در آن ببینم یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شما است که کالای چند روزه دنیاست و به زودی ایام آن می گذرد».