«فرجام اندیشى»، فواید متعددى دارد که شمارش و شرح تفصیلى آن، در این نوشتار نمىگنجد. از این رو تنها به بعضى از این فواید اشاره مىکنیم:
1. فرجام اندیشى موجب دور اندیشى خواهد شد؛ زیرا کسى که به عاقبت و فرجام خود بیندیشد، مىکوشد جانب احتیاط را مراعات کند تا دچار خسران و ضرر نگردد. این اندیشه و دغدغه فکرى در باره آخر و پایان کار، انسان را وادار مىکند تا در جوانب کار، بیشتر بیندیشد و این مطالعه و احتیاط، قهراً پیروزى و شیرین کامى را براى او به ارمغان مىآورد. چنان که حضرت على(ع) فرمودهاند: «پیروزى به دوراندیشى است و دور اندیشى در به کار انداختن رأى».نهجالبلاغه، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدى، کلمات قصار 48، ص 369.
2. فرجام اندیشى باعث مىگردد که آدمى با نگرش جدى و جدیدى به نظام هستى، طبیعت، خود و رابطه خدا، انسان و طبیعت بیندیشد. به بیان دیگر، عاقبت اندیشى انسان را به خود آگاهى، جهان آگاهى و خدا آگاهى مىکشاند؛ چرا که در پرتو خودشناسى و آگاهى به خود، در رابطهاش با جهان - که از کجا آمده، در کجا قرار گرفته و به کجا مىرود؟ درد حقیقت جویى در انسان زنده مىشود؛ - همان طور که حضرت على(ع) فرمودهاند: «خدا رحمت کند کسى را که بداند از کجا آمده؟ در کجا است؟ به کجا مىرود؟»غررالحکم.
3. فرجام اندیشى انسان را به فرجامشناسى سوق مىدهد. وقتى که انسان به عاقبت خود اندیشید و آن را با دوراندیشى و خود آگاهى مقرون ساخت؛ به طور طبیعى به سوى شناخت هدف نهایى کشیده مىشود. در حقیقت با توجّه به دغدغه فرجام و پایان زندگى، انسان با احتیاط، حزم و دورنگرى توأم با نوعى خود آگاهى، جهان آگاهى و خدا آگاهى، به سمت شناخت کمال نهایى خود، چگونه زیستن، چگونه حرکت کردن، به کدام سو رفتن، در چه مسیرى قرار گرفتن و چه چیزهایى را به کار بردن، برانگیخته مىشود.
شناخت هدف، نقش اساسى در جهت دادن به فعالیتها و انتخاب و گزینش کارها ایفا مىکند. کسى که هدفى، جز لذت دنیا و کمالى را فراتر از زندگى مادى نمىشناسد، کردار و رفتارهاى خود را به گونهاى تنظیم مىکند که تنها نیازهاى مادى و خواستههاى این سویىاش تأمین گردد.
اما کسى که هدف و مقصود نهایى خود را فوق این جهان مادى جستوجو مىکند، قهراً برنامه زندگىاش را به گونهاى طراحى و اجرا مىکند که هر چه بهتر و بیشتر، براى مقصود نهایى و آن سویىاش سودمند باشد. حضرت على(ع) فرمودهاند: «بینا از دنیا توشه گیرد و نا بینا براى دنیا توشه فراهم آورد».نهج البلاغه، خطبه 133، ص 132.