اثبات اصل این موضوع یعنی وجود دین گریزی و یا دین ستیزی در جامعه کنونی ما نیازمند ارائه تحقیقات دقیق میدانی و پژوهش های آماری با ذکر مصادیق و نمادهای دین گریزی و میزان آن در جامعه است؛ زیرا افراد بسیاری وجود دارند که در ظاهرشان حرکت ها و اعمالی مغایر با ارزش ها و آموزه های دینی مشاهده می شود، ولی اگر به صورت عمیق تر به بررسی سایر رفتارهای آنها بپردازیم مشخص می شود که همان افراد، در بسیاری از اعمال و رفتار خویش پای بند، مقید و معتقد به دین می باشند. از این رو به نظر می رسد دین گریزی مطلق - که افراد به طور کامل هیچ گونه پای بندی به دین نداشته باشند - در جامعه ما بسیار محدود است، لذا به سادگی نمی توان گفت، نسل امروز جامعه ما دین گریز و احیانا دین ستیز هستند. اینان نسبت به واقعیات موجود جامعه، دیدگاههاى متفاوتى دارند و چه بسا بخشى از آن دیدگاهها و نارضایتىها، وارد باشد؛ ولى ممکن است، بعضى از افراد جامعه و جوانان با توجه به شرایط محیطى و خانوادگى، از نارضایتى بیشترى برخوردار باشند و بعضی از نارساییها را ناشى از قوانین دینى بدانند و در نتیجه اشکالات خویش را متوجه دین بکنند. البته کارآمدى دین بحثى است و کارآمدى برخی از مدیران بحث دیگر. اتفاقا در گفتوگو با این قبیل افراد، غالبا تصریح میکنند که اشکالات آنان نه به اصل دین؛ بلکه به مدیران و کارگزاران بر مىگردد.
بنابراین، بىتردید مىتوان گفت: جوانان کشور از بهترین جوانان از حیث سلامت فکرى، روحى و دینى مىباشند البته سرمایهگذارى کلان دشمنان دین و کشور، براى تسخیر این دژ مستحکم و انحراف جوانان، خطری بزرگ است؛ که باید نسبت به آن هوشیار بود.
به هر حال، دینگریزى _هر چند در حد خیلی ضعیف_ عوامل متعددى دارد؛ از جمله:
1. تبلیغات سوء دشمنان و ایجاد و القاى شبهه درباره دین،
2. روشهاى نادرست در آموزش دینى در دوران کودکى و نوجوانى،
3. ضعف و سستى بنیانهاى دینى در خانواده،
4. گرایش به سوى تمایلات و هواهاى نفسانى،
5. ضعف بینش و نداشتن آگاهى درست از ماهیت دین و نقش و کارکرد آن در تأمین سعادت دنیوى و اخروى انسان.
6. ناکارآمدى برخى از مدیران جامعه در اجراى برنامههاى اعلام شده حکومت دینى، در نتیجه، بىپاسخ ماندن نیازهاى اولیه اجتماعى جوانان (ازدواج، اشتغال، مسکن و...)،
7. عدم توزیع عادلانه امکانات و فرصتها در برخى از ادارات و دستگاههاى کشور،
8. درگیرى برخى گروهها و جناحهاى سیاسى برای کسب قدرت سیاسى و در نتیجه، ایجاد یأس و ناامیدى جوانان براى نیل به خواستههاى مشروع خویش.
براى مبارزه با دینگریزى باید پس از بررسى همه جانبه علل و عوامل آن، راهکارهاى مناسب را برگزید. آنچه در جامعه امروز ما بسیار مهم است، ایجاد موجى سهمگین و توفنده در برابر تهاجم فرهنگى دشمنان و ارایه چهره زیباى دین و زدودن غبار خرافات و کژاندیشىهاست، در این صورت دین با جذابیت فوقالعادهاى که دارد، با توانمندى جوانان را به سوى خود فرا مىکشاند. از طرف دیگر شدیدا باید مواظب خطر دگرگونى در هویت فرهنگى و گرایشهاى نسل جوان بود. یکى از خطرات جدى فرهنگ مهاجم غرب این است که جوانان را چنان به سوى تمایلات شهوانى و آزادىهاى جنسى سوق دهد که اساسا گرایش به دین و دیانت در آنان رنگ بازد و دیگر براى آنان حق و باطل چندان اهمیتى نداشته باشد.
به هر حال، جوانى، از بزرگترین نعمتهاى الهی به بشر است و مثل هر نعمت خداداد دیگر، باید از آن استفادهاى بهینه کرد. جوانان، گرانبهاترین سرمایههاى کشورها به هنگام جنگ و صلح بوده و به عنوان سربازان و مدیران بالقوه در عرصههاى سیاسى، اجتماعى، علمى، فرهنگى و... به شمار مىآیند. بنابراین، باید با برنامهریزى دقیق، موانع پیشروى نسل حاضر (عوامل دینگریزى پیش گفته) را زدود و براى مشکلات آنان، راهکارهاى عملى ارائه کرد.