در این کتابچه بیش از هر چیز روی سه موضوع تکیه شده است:
1.ارتداد صحابه و اینکه شیعه معتقد است صحابه بعد از پیامبر اکرم مرتد شده اند.
2.سب صحابه و این که شیعه به صحابه رسول خدا ناسزا می گوید.
3.بی احترامی نسبت به عایشه همسر پیامبر گرامی.
ما فعلاً در صحت و سقم این سه نسبت کاری نداریم، زیرا در طول پرسش و پاسخ بی اعتباری این تهمتها نسبت به شیعه آشکار خواهد شد.
نکته ای که در اینجا به آن تذکر می دهیم این است که این نسبتها به مخالفان شیعه، صحیح تر است تا شیعه، زیرا هر سه مطلب در صحیح ترین کتابهای آنان که صحیح بخاری و مسلم است، آمده ولی متأسفانه و به اصطلاح «به روی مبارک خود» نیاورده و از آنها چشم پوشی می کنند، در حالی که ریش? این مطالب صحیح بخاری و مسلم است و لذا ما در هر سه موضوع از صحیح ترین کتابها نمونه هایی را نقل می کنیم. تفصیل بیشتر را به منابع ارجاع می دهیم:
1.ارتداد صحابه
ابن اثیر جزری محدث عالی مقامی است که در سال 544 دیده به جهان گشوده و در سال 606 درگذشته است و با نگرش کتاب «جامع الاصول فی أحادیث الرسول» توانسته است احادیث 6 کتاب را در آن گرد آورد.
وی در جلد دهم در فرع دوم مربوط به حوض ده روایت از صحیح بخاری و مسلم نقل کرده و همگی حاکی از ارتداد گروهی از صحابه بعد از رحلت رسول خداست، و چون نقل هم? این احادیث به دراز می کشد، ما به نقل دو حدیث و اشاره به شماره های بقیه اکتفا می ورزیم:
1.بخاری و مسلم از ابوهریره نقل می کنند: «إنّ رسول الله قال: یرد علیّ یوم القیام رهط من أصحابی فیحلؤون عن الحوض فأقول:یا ربّ أصحابی، فیقول: إنّه لا علم لک بما أحدثوا بعدک، إنّهم ارتدّوا علی أدبارهم القهقری و فی روایه فیحلؤون. أخرجه البخاری و مسلم.
در روز قیامت گروهی از اصحاب من بر من وارد می شوند، ولی آنها را زا حوض می رانند. می گویم خدایا! آنها یاران من هستند، خطاب می آید: تو نمی دانی بعد از تو چه بدعتهایی گذاردند؟ آنان مرتد شدند و به حال پیشین بازگشتند. این حدیث را بخاری و مسلم در صحیح خود نقل کرده اند.
2.بخاری در صحیح خود نقل می¬کند: پیامبر فرمود: من در کنار حوض می ایستم، ناگهان گروهی ظاهر می¬شوند، آنگاه که آنان را شناختم، یک نفر یمان من و آنها پدیدار می شود، و می گوید: بیایید برویم. می گویم: آنها را کجا می بری؟ می گوید: به سوی آتش. می گویم:آنها چه کرده اند؟ می گوید: مرتد شده اند و به حالت پیشین بازگشته اند.
باز گروه دیگری ظاهر می شوند. آنگاه که آنها را شناختم مردی میان من و آنان بیرون می آید، می گوید:بیایید. می گویم: کجا؟ می گوید به سوی آتش. می گویم: چه کرده اند؟ می گوید: آنان مرتد شده به حالت پیشین بازگشته اند. کسی از آنان نجات نمی یابد مگر گروهی اندک.
ما این دو حدیث را به عنوان نمونه نقل کردیم بقی? احادیث نیز به همین مضمون است.
آیا با وجود این احادیث آن هم در صحیح ترین کتابهای اهل سنت، جا دارد که ارتداد صحابه را به شیعه نسبت دهند، در حالی که صحیحین راویان این ده حدیث هستند.
2.سبّ صحابه
سبّ صحابه یا دشنام گویی به یاران رسول خدا یکی از مسائلی است که بیشتر روی آن تکیه شده است. اکنون ببینیم پایه گذار این سبّ کیست؟ تا به سراغ او برویم، نه سراغ شیعه که هرگز احدی از صحابه را سبّ کیست؟ تا به سراغ او برویم، نه سراغ شیعه که هرگز احدی از صحابه را سبّ نکرده و دوستدار هم? کسانی هستند که پیامبر را دیده اند، مگر آنکه از راه حق منحرف شده باشند و از او تیری می جویند. نه این که او را سبّ می کنند و یا ناسزا می گویند.
ما در اینجا به نقل دو اثر می پردازیم تا روشن شود چه کسی سبّ صحابه را رایج کرد. مسلم در صحیح خود، از فرزند سعد بن ابی وقاص به نام عامر، نقل می کند:
«أمر معاویه بن ابی سفیان سعداً، فقال:ما منعک أن تسبّ أبا التراب؟فقال: أما ما ذکرت ثلاثاً قالهن رسول الله فلن أسبّه...».
«معاویه بن ابی سفیان، سعد وقاص فرمان داد که علی را سب کند و گفت: چه چیزی تو را دشنام دادن به ابوتراب بازداشته است؟ سعد در پاسخ گفت: هر موقع من سه مطلبی را که رسول خدا دربار? او گفته است، به خاطر می آورم، هرگز او را دشنام نمی دهم».
آنگاه سه چیز را بیان کرد که فعلاً از گفتن آن خودداری می کنیم.
وجود این حدیث در صحیح ترین کتابها گواه بر این است که پایه گذار سبّ صحابه آن هم بر شخصیت والایی مانند علی، معاویه بن ابی سفیان است او بود که این سنت زشت را در میان امت نهاد و رواج داد که متأسفانه سلفیها بر او طلب رضایت می کنند.
3.ابن عبدربه در اخبار معاویه می¬نویسد: وقتی حسن بن علی درگذشت، معاویه به عنوان حج وارد مدینه شد و خواست بر بالای منبر رسول خدا علی را لعن کند. به او گفتند: در مسجد سعد بن ابی وقاص است و او هرگز به این کار راضی نمی¬شود. به دنبال او بفرست و از نظر او آگاه شود. فردی را سراغ او فرستاد و جریان را به او گفت سعد بن ابی وقاص گفت: اگر به علی دشنام دهی از مسجد برون می روم و هرگز به اینجا نمی آیم. از این جهت معاویه در آن شرایط از لعن علی دست برداشت. آنگاه که سعد بن ابی وقاص درگذشت، علی را بر بالای منبر لعن کرد و به کارگزارانش نوشت: علی را بر بالای منبرها لعن کنید و آنان نیز چنین کردند.
امّ سلمه همسر رسول خدا نامه ای به معاویه نوشت. شما علی را بالای منبر لعن نمی¬کنید، بلکه خدا و رسول او را لعن می¬کنید، زیرا می گویید لعنت بر علی و بر دوستداران او و من شهادت می دهم که خدا و رسول او از دوستان علی هستند، ولی معاویه به سخن او گوش نکرد.
3. با توجه به این دو روایت باید ریش? این پدیده را به دست آورد و از آن تبری جست.
3. بی حرمتی به عایشه همسر رسول خدا
در این کتابچه، کراراً شیعه را متهم به نسبت ناروا به همسر پیامبر کرده و حال آن که تفاسیر شیعه، در سور? مبارکه نور بر خلاف آن گواهی می دهد.
انقاد شیعه بر عایشه مربوط به لشکر کشی او به بصره و شورش بر امیرالمؤمنین علی است و گرنه دامن او را از مسأل? افک تنزیه می کنند (اگر مسأله افک مربوط به عایشه باشد نه ماری? قبطیه) ولی متأسفانه در صحیح بخاری، صریحاً آورده است که پیامبر به خان? عایشه اشاره می کند و می فرماید:«فتنه از اینجاست» و می¬افزاید «شاخ شیطان از اینجا بیرون می آید).
اینک متن حدیث:
«عن نافع بن عبدالله(رض). قال:قام النبی خطیباً فاشار نحو مسکن عائشه فقال: «هنا الفتنه» ثلاثاً من حیث یطلع قرن الشیطان».
صحیح مسلم، از عبدالله بن عمر نقل می¬کند: رسول خدا از خان? عایشه بیرون آمد و گفت: «رأس الکفر من هاهنا من حیث یطلع قرن الشیطان».
با وجود چنین روایاتی چگونه هتک حرمت را به خود و مؤلفان این کتابها نسبت نمی¬دهید و به شیعه نسبت می¬دهید.
***
اینک در پست های آینده، به تمام پرسش های وهابیان هر چند مکرر در مکرر باشد، پاسخ می گوییم، و یادآور می شویم که این پرسش ها نه تنها در عقاید جوانان شیعی تزلزلی ایجاد نکرده، بلکه آنان را در عقیده خود پابرجاتر ساخته است.