آن چه از آیات و روایات به دست می آید آن است که:
1. خداوند درباره آفرینش جهان ماده نخست جرمى آبگونه همراه هوا آفرید و از میان آن، دود و کف پدید آمد، از جرم کف، زمین آفریده شد و از دود وگاز آن اجرام فضایى.
2. همه اطراف زمین را آب گرفته بود ومکه به عنوان نخستین قطعه خشکى از این فراگیرد رخ بیرون نمود و آب به تدریج عقب نشست و بر مقدار خشکى افزود.
3. زمین در مراحل نخستین خشک و سوزان و گداخته و مرده بوده و سپس باران بر آن باریده و به تدریج آماده پذیرش حیات، توسط آب آسمان گردیده است.
4. آب باران همراه خود حیات را به زمین ارمغان داشته و چشمهها جوشیدهاند. تا جایى که زمین نیز خود حیات آفرین شده است.
5. از این پس، رستنىها و درختان در زمین پدید آمده و به بار نشستهاند.
6. با پیدایش آب و آماده شدن خاک به عنوان دو مبدا حیات آبزیان فراوان وجنبدگان زمینى و انواع حیوانات پدیدار گشتند.
7. خداوند موجودات فراوانى آفریده است که از جنس بشر نبودهاند و پس از مدت طولانى منقرض شدهاند. و شاید از جمله آنها «دایناسورها» شناخته شدهاند.
8. آفرینش جن پیش از آفرینش انسان بوده است. خمیرمایه آفرینش جن آتش و دود است، ابلیس نیز از این گروه است.
9.قرآن مراحل تکون و پیدایش انسان را از آب، خاک، گل (ترکیبى از آب و خاک) عصارهى گل، گل چسبدار، گل بوگرفته و تیره رنگ، گلى که چون لاى و ته نشین آب به تدریجخشک و سفالگونه گردیده است.
10. خداوند، عناصر و اجرام آب، هوا، خاک، نور و سایر عناصرى که در آنهاستبه گونهاى آفریده که سرتاسر جهان را فراگرفته ، با جوش و خروش، تبدیل، تغییر، دگرگونى، ناایستایى و صورت پذیر مىباشند، عناصر یاد شده مىتوانند کنار هم قرار گیرند و در شرایط ویژه جرمى را روح مایه باشند، این شرایط وقتى در دریاها جمع آیند مىتوانند موجب پیدایش آبزیان گردند و هر دسته از شرایط، یک نوع آبزى را مایه گردند، چنان که ابن سینا اشاره کرد.
بنابراین هیچ بعید نیستبا کنار هم قرار گرفتن ذرات مناسب، در شرایط ویژه، توسط دستهاى مرموز و ناپیداى کارگزاران عالم، در برههاى از زمان انواع حیوانات دریایى، و در پارهاى اوقات انواع حیوانات خشکى، و با ارادهى ویژه خداوند از همان مایههاى آب، نور به ویژه نور خورشید و منبع لا یزال انرژى، یک مشت گل و لاى بو گرفته و تیره رنگ، موجودى به نام انسان به وجود آید، و او را هدایت کند، چنان که سایر حیوانات را هدایت کرده، و مىتواند از دود و آتش سوزان که در اندیشهى ما هر چیز را نابود مىکند موجودى به نام جن بیافریند، و قبل از انسان نیز موجوداتى آفریده باشند که از مایههاى دیگر، و غیر از آنچه ذکر شد.
این پرسش به دو شکل قابل فهم و تفسیر می باشد:
نخست اینکه بگوییم فایده خلقت کراتِ دیگر برای انسان به عنوان محور و کانون خلقت, چیست؟
دیگر آنکه بگوییم که خدای متعال خود از آفرینش این کرات چه غایتی را دنبال می نماید؟
اگر مراد از این پرسش همان فایده کرات و منظومه ها برای موجود انسانی بوده باشد, باید گفت که این منظومه ها با تمام عظمتی که دارند, می تواند کارکرد آیاتی برای بندگان الهی داشته باشد. به این معنا که انسان با کشف و مطالعه این کرات و منظومه ها می تواند به جلال و عظمت الهی دست یابد و معرفت خود را نسبت به خدای متعال فزونی بخشیده, و اعمال بندگی خود را از روی بصیرت و معرفت انجام بدهند.
شاید یک تفسیر از آیه شریفه هفتم از سوره هود همین باشد آنجا که خدای متعال فرمود: «هو الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام و کان عرشه علی الماء لیبلوکم ایکم احسن عملا»
البته ناگفته نماند که ممکن است غیر از هدف فوق اهداف دیگری نیز در این بین بوده باشد که باید با تامل و تحقیق اسرار دیگری از نظام موجود را بازگشود و افق های ناپیدای هستی را برای بشر معلوم ساخت که دانش امروزی بخشی از آن را معلوم ساخته است که البته رفته رفته گستره عجز و جهل آدمی از رهگذر همین علم تجربی آشکار می شود و معلوم می گردد که هستی و اسرار آن را نمی توان به آسانی معلوم ساخت.
اما اگر مراد, غایت و مراد خداوندی از خلقت آسمانها و زمین بوده باشد, باید نگاه خود را به غایت الهی از کل خلقت معطوف داشت. در این مورد باید گفت براساس فرموده الهیِ (احببت ان اعرف), خاستگاه خلقت از سوی خدای متعال, همان معرفت الهی است. یعنی خداوند با مسئله خلقت در صدد برآمد که خود را بنمایاند. براین اساس باید گفت که خدای متعال در موجودات و مخلوقات بی نهایت خود, اسمای بی نهایت و جلوه های بی نهایت خود را می نمایاند و همین مسئله می تواند فلسفه آفرینش هرآنچه را که در آسمانها و زمین است, معلوم کند.
همین طور در کنار همین هدف از خلقت آسمان ها و زمین, می توان غایت آفرینش کهکشان ها و کرات دیگر را چنین تبیین نمود که براساس اینکه خداوند فیاض مطلق است. مقتضای فیاض بودن حق تعالی این است که هرآنچه که استعداد کمال و کسب فیض از خدای بی نهایت داشته باشد, بتواند از فیض الهی نیز بهره مند شود.
بنابراین تمامی موجودات به اندازه ظرف استعدادی خود از خداوند کسب فیض وجودی می کنند وخدای متعال به جهت فیاض بودن خود, حتما چنین فیضی از خود نشان خواهد داد و آن امر مستعد را به کمالِ ممکن خود خواهد رساند.
نکته آخری که باید به آن اشاره داشت این است که براساس هویت بی نهایت الهی, براساس نگاه فلسفی, باید مخلوقات الهی نیز اموری بی نهایت بوده باشند. از این رو نباید ازخلفت الهی انتظار داشت که حد یقفی داشته باشد. برای همین نیز امروزه مشاهده می شود که کشفیات دانشمندان طبیعی در ناحیه کرات و منظومه ها روز به روز فزونی یافته, و حیرت اهل علم و دانش را بیشتر از پیش کرده است. و این موید همان سخن اهل معرفت است که بشر هر مقدار تلاش نماید که حد و مرز خلقت برسد, راه به جایی نخواهد برد چرا که اساسا برای عالمی که علت آن امری بی نهایت بوده باشد, پایانی وجود نخواهد داشت.