خداوند را باید چنان بزرگ داشت که خود بزرگ داشته، چرا که او چیزی از دینِ خویش را از انسان پنهان نداشته و هزینه دنیای آدمی را عهده دار گردیده است{1} و سایه نعمتهای متنوع و متعدد بر آدمی گسترده است. و به فرموده امیرمؤمنان (ع) در پیشگاه چنین خداوندی «همگان در ستودن او بمانند و شمارگران شمردن نعمتهای او ندانند و کوشندگان حق او را گزاردن نتوانند.»{2}
درباره اوصاف فراوانی که خداوند در باره خویش فرموده است میتوان به نکات ذیل اشاره کرد:
1. خداوند غنی است و از ستایش هر ستایش گری بی نیاز میباشد ؛ آنگونه که خود میفرماید: «اًِّنَّ اللَّهَ غَنِیٌّّ عَنِ الْعالَمِینَ ؛ یقینا خداوند از جهانیان بی نیاز است.»{3}
2. خداوند سرچشمه همه خوبیها است و هر کمال و فضیلتی ریشه در خداوند دارد. او هم خالق خوبیها است و هم دارنده آنها و مانند بندگان که فضیلتهای وابسته و غیر استقلالی دارند، نیست، بنابراین ستایش خداوند از خود، ستایشی ریشه دار و حقیقی است.
3. خودستایی هنگامی زشت مینماید که غیر واقعی باشد و بر نداشتهها مباهات شود. در صورتی که تمام کمالات، فضایل و خوبیهای خداوند واقعی است و پروردگار بر فضایل داشته خود مباهات مینماید، خدایی که خالق آن فضایل نیز هست/
4. اوصاف ذکر شده که به نوعی ستایشگری خدا از خود نیز هست، میتواند پیام دیگری هم داشته باشد و آن انس و آشنایی بیشتر بشر با نامها و صفات خداوند است تا با پیوند بیشتر، هم خوانی با صفات الاهی در زندگی انسان سرعت یابد /
پاورقی:
[1]. نهج البلاغه، خطبه 183/
[2]. نهج البلاغه، خطبه 1/
[3]. سوره آل عمران، آیه 97/
آیا زنده نگه داشتن یاد عاشورا فقط منحصر به این است که انسان سینه زنى و گریه کند، شهر را سیاه پوش کند، مردم تا نیمههاى شب به عزادارى بپردازند و حتى گاهى روزها کار و زندگى خود را تعطیل کنند؛ مخصوصاً با توجه به اینکه این امور ضررهاى اقتصادى به دنبال دارد. آیا ممکن نیست این خاطرهها به گونه اى تجدید شود که ضررهاى اقتصادى و اجتماعى کم ترى داشته باشد، مثلاً جلسات بحث، میزگرد یا سمینارهایى ترتیب داده شود، و با تماشاى بحث و گفت و گو خاطره این حادثه براى مردم تجدید شود؟!
پاسخ :بحث درباره شخصیت سیدالشهداء(ع) در قالب تشکیل میزگردها، کنفرانسها، سخنرانى ها، نوشتن مقالات و امثال این قبیل کارهاى فرهنگى، علمى و تحقیقات، بسیار مفید و لازم است و البته در جامعه ما نیز انجام مىشود و به برکت نام سیدالشهداء(ع) و عزادارى آن حضرت، بحث، گفت و گو و تحقیقات زیادى درباره این امور صورت مىگیرد و مردم نیز معارف را فرامىگیرند.
این فعالیتها به جاى خود لازم است، اما آیا براى اینکه ما از حادثه عاشورا بهره بردارى کامل کنیم، این اقدامات کافى است؟ یا اینکه امور دیگرى نیز مثل همین عزادارىها به جاى خود لازم است؟
جواب دادن به این سؤال متوقف بر این است که ما نظرى روان شناسانه به انسان بیندازیم و ببینیم عواملى که در رفتار آگاهانه ما مؤثر است، فقط عامل شناختى و معرفت است یا عوامل دیگرى هم در شکل دادن رفتارهاى اجتماعى ما مؤثر است.
هنگامى که در رفتارهاى خود دقت کنیم، درمىیابیم که در رفتارهاى ما دست کم دو دسته از عوامل نقش اساسى ایفا مىکنند. یک دسته عوامل شناختى که موجب مىشود انسان مطلبى را بفهمد و بپذیرد. طبعاً مطلب مورد نظر از هر مقولهاى که باشد، متناسب با آن از استدلال عقلى، تجربى و یا راههاى دیگر استفاده مىشود.
قطعاً شناخت در رفتار ما تأثیر زیادى دارد، اما یگانه عامل مؤثر نیست. عوامل دیگرى هم هستند که شاید تأثیر آنها در رفتار ما بیشتر از شناخت باشد. این عوامل را به طور کلى احساسات و عواطف، تمایلات، گرایشها مىنامند. اینها سلسله اى از عوامل درونى و روانى است که در رفتار ما مؤثر است.
هرگاه شما رفتار خود را تحلیل کنید، - خواه رفتار مربوط به زندگى فردى و خانوادگى، خواه رفتار اجتماعى و یا سیاسى شما باشد - خواهید دید، عامل اصلى که شما را به انجام آن رفتار واداشته، چه بسا عوامل تحریک کننده و برانگیزاننده باشد.
مرحوم شهید استاد مطهرى در این باره مىفرمایند: «عاملى باید در درون ما باشد تا ما را برانگیزاند. باید براى هر کارى میلى داشته باشیم تا آن کار را انجام دهیم. باید شور و شوقى نسبت به انجام آن کار پیدا کنیم، علاقه اى نسبت به آن کار داشته باشیم تا بر انجام آن اقدام کنیم. فقط شناختْ کافى نیست تا ما را به حرکت درآورد. عامل روانى دیگرى نیاز داریم تا ما را به سوى کار برانگیزاند و به طرف انجام کار سوق دهد. این گونه عوامل را انگیزههاى روانى، احساسات و عواطف و مانند آنها مىنامند. این عوامل در مجموع، میل به حرکت را در انسان به وجود مىآورد، عشق به انجام کار را ایجاد مىکند و شور و هیجان به وجود مىآورد. تا این عوامل نباشد کار انجام نمىگیرد. حتى اگر انسان به یقین بداند که فلان ماده غذایى براى بدن او مفید است، اما تا اشتها نداشته باشد و یا تا اشتهاى او تحریک نشود، به سراغ خوردن آن غذا نمىرود. اگر فرضاً اشتهاى کسى کور شود و یا به بیمارى مبتلا شود که اشتها پیدا نکند، هر چه به او بگویند که این ماده غذایى براى بدن او خیلى مفید است، تمایلى به خوردن آن پیدا نمىکند؛ پس غیر از آن دانستن، باید این میل و انگیزه نیز در درون انسان باشد. مسائل اجتماعى و سیاسى هم همین حکم را دارد. هر چه شخص بداند فلان حرکت اجتماعى خوب و مفید است، تا انگیزه اى براى انجام آن حرکت نداشته باشد، حرکتى انجام نمىدهد».
حال، بعد از اینکه پذیرفتیم براى حرکتهاى آگاهانه و رفتارهاى انسانى، دو دسته عوامل شناختى و انگیزشى یا عواطف و احساسات لازم است و بعد از اینکه دانستیم حرکت سیدالشهداء(ع) چه نقش مهمى در سعادت انسانها داشته است، متوجه خواهیم شد این شناخت خود به خود براى ما حرکت آفرین نمىشود. هنگامى دانستن و به یاد آوردن آن خاطرهها ما را به کارى مشابه کار امام(ع) و به پیمودن راه او وامىدارد که در ما نیز انگیزه اى به وجود آید و بر اساس آن، ما هم دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم.
خودِ شناخت، این میل را ایجاد نمىکند؛ بلکه باید عواطف ما تحریک شود و احساسات ما برانگیخته شود تا اینکه ما هم بخواهیم کارى مشابه کار او انجام دهیم.
جلسات بحث و گفت و گو و سخنرانىها مىتواند آن بخش اول را تأمین کند؛ یعنى، شناخت لازم را به ما بدهد. اما عامل دیگرى هم براى تقویت احساسات و عواطف لازم داریم، البته خود شناخت، یادآورى و مطالعه یک رویداد مىتواند نقشى داشته باشد، اما نقش اساسى را چیزهایى ایفا مىکند که تأثیر مستقیمى بر احساسات و عواطف ما داشته باشد.
هنگامى که صحنهاى بازسازى مىشود و انسان از نزدیک به آن صحنه مىنگرد، این مشاهده با هنگامى که انسان بشنود چنین جریانى واقع شده، یا اینکه فقط بداند چنین حادثه اى اتفاق افتاده است، بسیار تفاوت دارد.
نمونه این مسأله را شما خود بارها تجربه کرده اید. مکرراً حوادث عاشورا را شنیده اید و در ذهن شما جاى گرفته است. مىدانید امام حسین(ع) روز عاشورا چگونه به شهادت رسید، اما آیا دانستههاى شما اشک شما را جارى مىکند؟ وقتى در مجالس شرکت مىکنید و مرثیه خوان مرثیه مىخواند، مخصوصاً اگر لحن خوبى هم داشته باشد و به صورت جذابى داستان کربلا را براى شما بیان کند، آن گاه مىبینید که بىاختیار اشک شما جارى مىشود.
این شیوه مىتواند در تحریک احساسات شما تأثیرى داشته باشد که خواندن و دانستن، چنان اثرى را ندارد. به همین نسبت آنچه دیده مىشود، به مراتب مؤثرتر از شنیدنىها است. منظور از این توضیحات آن بود که ما علاوه بر اینکه باید بدانیم چرا ابى عبد الله(ع) قیام کرد، بدانیم که چرا مظلومانه شهید شد، باید این مطلب به گونهاى براى ما بازسازى شود تا عواطف و احساسات ما برانگیختهتر شود. هر اندازه اینها در برانگیختهتر شدن عواطف و احساسات ما مؤثرتر باشد، حادثه عاشورا در زندگى ما مؤثرتر خواهد بود.
بنابراین صِرف بحث و بررسى عالمانه واقعه عاشورا، نمىتواند نقش عزادارى را ایفا کند. باید صحنههایى در اجتماع به وجود آید که احساسات مردم را تحریک کند. همین که صبح از خانه بیرون مىآیند، مىبینند شهر سیاه پوش شده است، پرچمهاى سیاه نصب شده است ... خود این تغییر حالت، دلها را تکان مىدهد.
گرچه مردم مىدانند فردا محرم است، اما دیدن پرچم سیاه، اثرى را در دل آنان مىگذارد که دانستن اینکه فردا اول محرم است، آن اثر را نمىگذارد. راه انداختن دستههاى سینه زنى با آن شور و هیجان خاص خود مىتواند، آثارى را به دنبال داشته باشد که هیچ کار دیگر آن آثار را ندارد.
اینجا است که متوجه مىشویم چرا حضرت امامقدس سره بارها مىفرمود آنچه داریم از محرم و صفر داریم. چرا این همه اصرار داشت که عزادارى به همان صورت سنتى برگزار شود؟ چون در طول سیزده قرن تجربه شده بود که این امور نقش عظیمى در برانگیختن احساسات و عواطف دینى مردم ایفا مىکند و معجزه مىآفریند.
تجربه نشان داده که بیشتر پیروزىهایى که در دوران انقلاب و یا در دوران جنگ در جبههها حاصل شد، در اثر شور و نشاطى بود که مردم در ایام عاشورا و به برکت نام سیدالشهداء(ع) حاصل مىکردند. این تأثیر کمى نیست. با چه قیمتى مىشود چنین عاملى را در اجتماع آفرید که این همه شور و حرکت در مردم ایجاد کند؟ این همه عشق مقدس بیافریند، تا جایى که افراد را براى شهادت آماده کند؟ اگر بگوییم در هیچ مکتبى و یا در هیچ جامعه اى چنین عاملى وجود ندارد، سخن گزافى نگفتهایم.
مساله رؤیا و خواب دیدن ، همیشه از مسائلى بوده است که فکر افراد عادى و دانشمندان را از جهات مختلفى به خود جلب کرده است .
این صحنههاى زشت و زیبا ، وحشتناک و دلپذیر ، سرورآفرین و غم انگیز که انسان در خواب مىبیند چیست ؟ ! .
آیا این ها مربوط به گذشته است که در اعماق روح انسان لانه کرده و یا تغییرات و تبدیلاتى خودنمائى مىکنند و یا مربوط به آینده است که به وسیله دستگاه گیرنده حساس روح آدمى از طریق ارتباط مرموزى از حوادث آینده عکسبردارى مىنماید ، و یا انواع و اقسام مختلفى دارد که بعضى مربوط به گذشته و بعضى مربوط به آینده و قسمتى نتیجه تمایلات و خواستهاى ارضا نشده است .
قرآن در آیات متعددى صراحت دارد که حداقل ، پارهاى از خوابها ، انعکاسى از آینده دور یا نزدیک مىباشد در داستان خواب یوسف که در قرآن در سوره یوسف آمده ، و همچنین داستان خواب زندانیان که در آیه 36 همین سوره و داستان خواب عزیز مصر که در آیه 43 آمده ، به چند نمونه خواب برخورد مىکنیم که همه آنها از حوادث آینده پرده برداشته است ، بعضى از این حوادث نسبتا دور مانند خواب یوسف که مىگویند بعد از چهل سال به تحقق پیوست و بعضى در آینده نزدیکتر مانند خواب عزیز مصر و هم بندهاى یوسف به وقوع پیوست .
در غیر این سوره نیز اشاره به خوابهاى تعبیردار دیگرى نیز شده ، مانند رؤیاى پیغمبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) که در سوره فتح به آن اشاره شده و خواب ابراهیم که در سوره صافات آمده است .
جالب اینکه در روایتى از پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین مىخوانیم : الرؤیا ثلاثة بشرى من الله و تحزین من الشیطان و الذى یحدث به الانسان نفسه فیراه فى منامه : خواب و رؤیا سه گونه است گاهى بشارتى از ناحیه خداوند است گاه وسیله غم و اندوه از سوى شیطان ، و گاه مسائلى است که انسان در فکر خود مىپروراند و آن را در خواب مىبیند . (1)
روشن است که خوابهاى شیطانى چیزى نیست که تعبیر داشته باشد ، اما خوابهاى رحمانى که جنبه بشارت دارد حتما باید خوابى باشد که از حادثه مسرت بخش در آینده پرده بردارد .
به هر حال لازم است در اینجا به نظرات مختلف که در باره حقیقت رؤیا ابراز شده به طور فشرده اشاره کنیم :
در باره حقیقت رؤیا تفسیرهاى زیادى شده است که مىتوان آنها را به دو بخش تقسیم کرد :
1 - تفسیر مادى .
2 - تفسیر روحى .
مادیها مىگویند رؤیا چند علت میتواند داشته باشد :
الف - ممکن است خواب دیدن و رؤیا نتیجه مستقیم کارهاى روزانه انسان باشد ، یعنى آنچه براى انسان در روزهاى گذشته روى داده به هنگام خواب در مقابل فکرش مجسم گردد .
ب - ممکن است یک سلسله آرزوهاى بر آورده نشده باعث دیدن خوابهائى شود ، همانطور که شخصى تشنه ، آب در خواب مىبیند و کسى که در انتظار سفر کردهاى است آمدن او را از سفر بخواب مىبیند
ج - ممکن است ترس از چیزى باعث شود که انسان خواب آن را ببیند زیرا مکرر تجربه شده است کسانى که از دزد وحشت دارند شب خواب دزد میبینند .
فروید و پیروان مکتب فروید یک نوع تفسیر و تعبیر مادى دیگرى براى خواب دارند :
آنها طى مقدمات مشروحى اظهار مىدارند که : خواب و رؤیا عبارت است از ارضاى تمایلات واپس زده و سرکوفتهاى که همیشه با تغییر و تبدیل هائى براى فریب من به عرصه خودآگاهى روى مىآورند .
توضیح اینکه : بعد از قبول این مسئله که روان آدمى مشتمل بر دو بخش است بخش آگاه ( آنچه به تفکرات روزانه و معلومات ارادى و اختیارات انسان ارتباط دارد ) و بخش ناآگاه ( آنچه در ضمیر باطن به صورت یک میل ارضا نشده پنهان گردیده است ) مىگویند : بسیار مىشود امیالى که ما داریم و به عللى نتوانستهایم آنها را ارضا کنیم و در ضمیر باطن ما جاى گرفتهاند ، به هنگام خواب که سیستم خود آگاه از کار مىافتد براى یک نوع اشباع تخیلى به مرحله خودآگاه روى مىآورند ، گاهى بدون تغییر منعکس مىشوند ( همانند عاشقى که محبوب از دست رفته خود را در عالم خواب مشاهده میکند ) و گاهى تغییر شکل داده و به صورتهاى مناسبى منعکس میشوند که در این صورت نیاز به تعبیر دارند .
بنا بر این رؤیاها همیشه مربوط به گذشته است ، و از آینده هرگز خبر نمىدهد ، تنها میتوانند وسیله خوبى براى خواندن ضمیر ناآگاه باشند ، و به همین جهت براى درمان بیماریهاى روانى که متکى به کشف ضمیر ناآگاه است بسیار میشود که از خوابهاى بیمار کمک میگیرند .
بعضى از دانشمندان غذا شناس میان خواب و رؤیا و نیازهاى غذائى بدن رابطه قائل هستند و معتقدند که مثلا اگر انسان در خواب ببیند از دندانش خون می چکد لابد ویتامین ث بدن او کم شده است ! و اگر در خواب ببیند موى سرش سفید گشته معلوم میشود گرفتار کمبود ویتامین ب شده است ! ! .
و اما فلاسفه روحى تفسیر دیگرى براى خوابها دارند ، آنها میگویند ، خواب و رؤیا بر چند قسم است : .
1 - خوابهاى مربوط به گذشته زندگى و امیال و آرزوها که بخش مهمى از خوابهاى انسان را تشکیل میدهد .
2 - خوابهاى پریشان و نامفهوم که معلول فعالیت توهم و خیال است ( اگر چه ممکن است انگیزههاى روانى داشته باشد ) .
3 - خوابهائى که مربوط به آینده است و از آن گواهى مىدهد .
شک نیست که خوابهاى مربوط به زندگى گذشته و جان گرفتن و تجسم صحنههائى که انسان در طول زندگى خود دیده است تعبیر خاصى ندارند ، همچنین خوابهاى پریشان و به اصطلاح اضغاث احلام که نتیجه افکار پریشان ، و همانند افکارى است که انسان در حال تب و هذیان پیدا میکند نیز تعبیر خاصى نسبت به مسائل آینده زندگى نمیتواند داشته باشد ، اگر چه روانشناسان و روانکاوان از آنها به عنوان دریچهاى براى دست یافتن به ضمیر ناآگاه بشرى استفاده کرده و آنها را کلیدى براى درمان بیماریهاى روانى میدانند ، بنا بر این تعبیر خواب آنها براى کشف اسرار روان و سرچشمه بیماریها است نه براى کشف حوادث آینده زندگى .
و اما خوابهاى مربوط به آینده نیز داراى دو شعبه است ، قسمتى خوابهاى صریح و روشن مىباشند که به هیچوجه تعبیرى نمىخواهند و گاهى بدون کمترین تفاوتى با نهایت تعجب ، در آینده دور یا نزدیک تحقق مىپذیرد میباشد .
دوم خوابهائى است که در عین حکایت از حوادث آینده بر اثر عوامل خاص ذهنى و روحى تغییر شکل یافته و نیازمند به تعبیر است .
براى هر یک از این خوابها نمونههاى زیادى وجود دارد که همه آنها را نمىتوان انکار کرد ، نه تنها در منابع مذهبى و کتب تاریخى نمونههائى از آن ذکر شده بلکه در زندگى خصوصى خود ما یا کسانى که میشناسیم مکرر رخ داده است به اندازهاى که هرگز نمىتوان همه را معلول تصادف دانست .
خوابهائى که پرده از روى اسرارى برداشته و حقایقى مربوط به آینده و یا حقایق پنهانى مربوط به حال را کشف کرده بیش از آن است که حتى افراد دیر باور بتوانند انگشت انکار روى همه آنها بگذارند ، و یا آنها را حمل بر تصادف کنند .
با تحقیق از دوستان نزدیک خود غالبا مىتوانید به نمونههائى از این خوابها دست یابید ، این گونه خوابها از طریق تفسیر مادى رؤیا هرگز قابل تعبیر نیستند و تنها با تفسیر فلاسفه روحى ، و اعتقاد به استقلال روح مىتوان آنها را تفسیر کرد ، بنا بر این از مجموع آنها به عنوان شاهدى براى استقلال روح مىتوان استفاده کرد .
خداوند برخی از بندگانش را نسبت به برخی از حوادث در خواب ، آگاه می کند واین چنین هم نیست مه تمام خواب ها صادق و راست باشد، وهم چنان که گفتیم این نوع خواب ها بر اثر عوامل ذهنی و روحی شکل می گیرد که قابل تفسیر مادی نیست ولی این نوع خواب دیدن را نمی توان منحصر در عده خاصی کرد وهر فردی که از صفای باطن برخوردار باشد ممکن است دارای رویاهای صادق باشد.
دل پاک و با صفا و داشتن روحیه معنوی و رفتاری پسندیده در روز، خواب های خوب و معنوی را در شب به دنبال دارد. برای توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم.
خواب از حیث آنچه که انسان در خواب می بیند و از جهت مقام و مرتبه وجودی انسان که گیرنده و دریافت کننده آن صور می باشد دارای اقسامی است .
1- خوابی که بسته به نوع مزاج بدنی انسان یا خلقیات وی , مستند به اسباب خارجی طبیعی , مزاجی و یا اسباب داخلی یا اخلاقی و روحی انسان می باشد. مثلا" گفته شده کسی که مزاجش گرم است حرکاتش مشوش و مضطرب بوده , خواب او هم پر از اضطراب است . این خواب آشفته مستند به مزاج بدنی خواب بیننده می باشد. یا اگر کسی انسانی یا فعلی را دوست داشته باشد آن را در خواب می بیند و یا نسبت به شخص بغض و عداوت دارد در خواب با او جدال می کند, این جدال و همراهی با دوستان در خواب مستند به خلقیات و ملکات اخلاقی انسان است .
2- خوابی که به حوادث خارج از مسائل و مزاجی و خلقی , مربوط است در این نوع خواب نفس انسانی از عالم دنیوی گذشته و با توجه به سنخیتی که با عالم مثال و عقل دارد با آن دو مرتبط می گردد و این نوع خواب گاهی صریح و واضح است و تعبیرش آسان می باشد مانند خواب حضرت ابراهیم در کشتن فرزندش حضرت اسماعیل و گاهی غیرصریح و روشن است که ارجاع آن خواب به معنای اصلی خود مشکل و سخت است . مانند خواب حضرت یوسف (ع ). و در مواردی خواب غیرصریح است که از این نوع خواب به اصغاث احلام یاد می کنند, یعنی خواب های پریشان و آشفته .
باید توجه داشت که رؤیاها دارای اقسامی است و به جهات مختلف به اقسام گوناگونی تقسیم می شود. برخی از رؤیاها ناشی از تأثیر اسباب و عوامل خارجی مانند گرما و سرما و یا عوامل داخلی مثل مریضی و وضع مزاج و پر بودن معده و ناراحتی و ... بر روی قوه متخیله انسان و در نتیجه رؤیا و خواب انسان مؤثر است. همچنین اخلاق و خصوصیات انسانی تأثیر زیادی در نوع تخیل انسان دارد مانند دوست داشتن شدید کسی یا کاری به همین جهت، اغلب خواب ها ناشی از تخیلات نفسانی است که برآمده از همین تأثیر اسباب و عوامل خارجی یا داخلی است که در حقیقت حاکی از کیفیت عمل و اثر این اسباب است و حقیقتی در پس آن نیست. اما همه خواب ها اینگونه نیست بلکه خواب های صادقه و رؤیاهایی هم هست که کاشف ازحقایق و حوادث خارجی است.
زمان خواب دیدن مثل سرشب یا وسط شب یا آخر شب یا بعد از نماز صبح فرق دارد. معمولاً خوابهاى صادقه نیمههاى شب مىباشد و معمولاً خوابهاى بعد از نماز صبح قابل تعبیر نیست، حتى فصلهاى سال هم در تعبیرخواب تأثیر دارد؛ مثلاً فردى در پاییز ببیند که درختان او میوه کرده است، این دلالت بر ضرر وى دارد و اگر هنگام بهار ببیند دلالت بر منفعت او دارد. حتى شخصى که خواب مىبیند فرق دارد مثلاً اگر کاسب خواب ببیند کاسه شیر مىنوشد دلالت بر کسب مال دارد؛ ولى اگر دانشجو و طالب علم چنین خوابى ببیند، دلالت به تحصیل علم دارد و... .
به هر ترتیب تشخیص این که چه خوابى صادقه است کار دشوارى است و اساسا تعبیر نمودن خواب جنبه الهامى دارد و با صفاى باطنى به دست مىآید.
اگر در مورد خواب و مسائل مربوط به آن به اطلاعات بیشترى نیاز دارید، مىتوانید به کتاب اصول روان کاوى فروید و یا کتاب معاد و جهان پس از مرگ نوشته آیة الله مکارم شیرازى، ص 285 مراجعه کنید.
هم چنین رک: خواب و نشان های آن , استاد محمد شجاعی , تدوین : محمدرضا کاشفی
پاورقی:
1) تفسیر المیزان، عربى، ج 10، ص 100و میزان الحکمه , ج 4, ص 16, انتشارات مکتبه الاعلام الاسلامی