با توجه به روایات نه تنها با رسیدن به مقام پیامبرى و امامت، آزمایشها و امتحانهاى الهى نسبت به این بزرگواران کمتر نمىشود، بلکه هر چه مقام و منزلت بالاترى کسب نمایند، سختىها و مشکلات آنان چند برابر مى گردد، زیرا سختىها و مشکلات، آزمون الهى است و آزمون خداوند یکى از سنتهاى غیر قابل تغییر مى باشد و شامل همه انسانها مى شود. هر کس که مقامش بالاتر است، به آزمونهاى سختترى مبتلا مى شود.
از رسول خدا پرسیده شد که در دنیا بلاى کدام یک سختتر است؟ فرمود: "پیغمبران، سپس هر که به آنها شبیهتر (در مقام و منزلت) است به ترتیب و بعد از آن انسان مؤمن...".(1)
هر که در این بزم مقرّبتر است
جام بلا بیشترش مى دهند
علاوه بر دلیل فوق، فلسفه و علتهاى دیگر بلاها و مصیبتها براى پیامبران و امامان چنین است:
1- گرفتار شدن به بلا و سختى، هماره اجر دارد و هر چه بلا عظیمتر باشد، اجر آن بیشتر است، پس خداوند براى این که به پیامبران اجرى عظیم عنایت نماید، به بزرگترین بلایا مبتلایشان کرده است. امام صادق(ع) فرمود: "اجر بزرگ لابلاى بزرگ است و...".(2) رسول خدا فرمود: "بلاى بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده شود".(3)
2- هر پیامبر و امامى که به مقام عصمت برسد، ابتداى کار او است، نه انتهاى کار وى.
با توجه به این مقام عظیم هماره باید سعى و کوشش نمود تا به مقامات بالاترى رسید. هیچ گاه در سلوک معنوى و سیر و به سوى خدا انتهایى وجود ندارد. براى بالارفتن مقامات معنوى، خداوند همواره معصومان را در معرض آزمون قرار میدهد،
3- اگر چه این بزرگواران معصوم هستند، لکن عصمت آنها اختیارى است، یعنى به اختیار خویش مرتکب هیچ گناهى نمىشوند، نه این که در ترک گناه مجبور باشند. هر چه به اختیار خویش گناه نکنند، به مقامات معنوى آنها افزوده مى شود، همان طور که حضرت ابراهیم بعد از این که به مقام نبوت رسید، مورد آزمایشهاى سختى قرار گرفت (با این که معصوم بود) و بعد به مرتبه امامت که مقام بالاترى است، نائل گردید. با پیروزى در آزمایشها درجات ایمان و یقین آنها افزایش مى یابد و به مراتب بالاترى از کمال صعود مى کنند.
4- آزمایش پیامبران از بُعد تربیتى نیز حائز اهمیت است، چرا که اگر پیروان آنان، خود را غرق در انواع مشکلات و بدبختىها ببینند، لکن پیامبرانشان، در کمال آسایش و آرامش باشند (به صرف این که معصومند) آنان در ایمانشان سست شده و در پى تکامل نخواهند بود، همان طور که وقتى ما شیعیان گرفتار مشکلى مىشویم که موجبات ناراحتى ما را فراهم مى آورد، اگر به یاد بزرگان دین باشیم که چه قدر در راه خدا سختى کشیدهاند، مثل امام حسین یا حضرت زینب، تحمل مشکلات آسانتر مى گردد.
پى نوشتها:
1. اصول کافى، ج 3، ص 351.
2. همان.
3. همان، ص 352.
در پاسخ به پرسش شما ابتدا باید دید علت تجدید نبوت ها چیست؟
تجدید نبوتها و آمدن پیامبران مختلف مىتواند به دو علت باشد:
1 - تحریف ادیان و شرایع آسمانى.
2 - عدم رشد و بلوغ فکرى انسانها و تغییر شرایط و نیازهاى جدید.
در دوران گذشته که پیامبران متعدد آمده و بعضاً شریعت تغییر مىیافت، یا از این جهت بود که شریعت پیامبران سابق و دینشان مورد تحریف واقع مىشد و دست بشر در آن رخنه مىنمود و موجب تغییر و تبدیل دین و شریعت پیامبران مىشد، یعنى عالمان و دانشمندان دین را به دلخواه خود تفسیر و آن را از حقیقت منحرف مىکردند، در نتیجه طبعاً انتظارى که از دین و شریعت پیامبر مىرفت، برآورده نمىشد.
و یا به جهت آن که انسانها (چون دوران رشد را پشت سر مىگذارند) در هر دورهاى نیاز به تعالیم جدید و شریعت و قوانین تازه (با توجه به شرایط زمان و نیازهاى عصر خود) دارند، مانند بچهاى که دوران کودکى و دبستان را پشت سر گذاشته و وارد مرحله جدیدى از فراگیرى مىشود که طبعاً باید با توجه به رشد فکرى و نیازهاى او تعالیم و دانشهاى جدید به او داده شود امکان نداشت این تعالیم در دوره قبل به او یاد داده شود.
علت تجدید نبوتها به خاطر این دو مسئله اساسى بوده است، به همین خاطر بعد از شریعت حضرت موسى(ع)، پس از سالیان و قرنهاى بسیار پیامبر جدید (حضرت عیسى(ع)) مبعوث شد، که آیین جدیدى آورد.
حال اگر این دو عامل براى تجدید نبوتها وجود نداشته باشد، یعنى اگر دین و آیین پیامبر مورد تحریف واقع نشود، هم چنین بشر به اندازهاى از رشد و بلوغ فکرى دست یابد که بتواند همه تعالیم را دریافت کند و آنها را حفظ نماید و یا قانونى کلى را دریافت کند که در سایه آن بتواند به نیازهاى زمان خود پاسخ دهد، دیگر علتهاى تجدید نبوت و شریعت وجود نخواهد داشت. با رجوع به قرآن و زمان نزول آن و وضعیت فکرى بشر در آن زمان و پس از آن درمىیابیم که:
1 - زمان نزول قرآن یعنى چهارده قرن پیش مقارن است با دورهاى که بشر، کودکى خود را پشت سر گذاشته و مىتوانست آموختههاى علمى و دینى خود را حفظ کند، از این رو در آخرین کتاب مقدس آسمانى یعنى قرآن تحریف رخ نداده است. مسلمانان به هنگام نزول هر آیه عموماً آن را در دلها و در نوشتهها حفظ مىکردند، به گونهاى که امکان هر گونه تغییر، تحریف، حذف و اضافه از بین مىرفت، بنابراین دیگر تحریف و نابودى کتاب آسمانى رخ نداده و این علت (که یکى از علل تجدید نبوت بود) از بین رفت.
2 - در دورههاى پیش بشر به علت عدم رشد و بلوغ فکرى قادر نبود یک نقشه کلى براى مسیر خود دریافت کند. و با راهنمایى آن نقشه راه خویش را ادامه بدهد. لازم بود مرحله به مرحله راهنمایى شود و راهنمایانى همیشه او را همراهى کنند، ولى مقارن با دوره رسالت پیامبر اسلام و از آن به بعد، انسان این بلوغ و رشد را پیدا کرد که بتواند نقشه کلى زندگى خویش را دریافت کند، از این رو روش دریافت راهنمایىهاى مرحله به مرحله متوقف گشت.
قرآن کتابى است که روح همه تعلیمات موقت و محدود کتب آسمانى دیگر را (که مبارزه با انواع انحرافها و بازگشت به تعادل است) در بردارد، بنابراین با پیدایش آمادگى در بشر، قانون کلى و جامع زندگى در اختیار او قرار گرفت و باز علت تجدید نبوتها و شریعتها از بین رفت.
3 - غالب پیامبران بلکه اکثر قریب به اتفاق آنها پیامبران تبلیغى بودند، نه تشریعى. کار پیامبران تبلیغى، ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتى بود که حاکم بر زمان آنها بود.
در عصر خاتمیت که عصر علم است، با پیروى از پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع)، علماى امت قادرند با شناخت اصول کلى اسلام و شرایط زمان و مکان، آن اصول کلى را با مقتضیات زمانى و مکانى تطبیق دهند و حکم الهى را استخراج و اجرا نمایند. نام این عمل "اجتهاد" است.
فقها و علماى شایسته امت اسلامى بسیارى از وظایفى را که پیامبران تبلیغى و قسمتى از وظایف پیامبران تشریعى را (بدون آن که خود شریعتى وضع کنند) با عمل اجتهاد و با وظیفه رهبرى انسانها انجام مىدهند.
از این رو در عین این که نیاز به دین همواره باقى است و بلکه هر چه بشر به سوى تمدن پیش رود، نیاز به دین، افزایش مىیابد، احتیاج به تجدید نبوت و آمدن کتاب آسمانى و پیامبر جدید براى همیشه برطرف شد و پیامبرى پایان یافت.
انسان امروزى با وجود تعالیم پیامبران و آخرین پیام الهى (که مصون از تحریف و تغییر مىباشد) نیز با توجه به پیشرفت عقل و اندیشه بشرى، اگر خواهان سعادت و رسیدن به خوشبختى جاودانه در دنیا و آخرت باشد، مىتواند از آموزهها و دینى ماندگار بهرهمند شده و نیاز به تجدید نبوت و آمدن پیامبر جدید نیست اما اگر ظلم و ستم گسترده هم چنان وجود دارد، در زمان پیامبران نیز همین گونه بوده و خود پیامبران بیشترین آزار و ستم را دیدهاند. وجود ظلم و ستم به تنهایى موجب نمىشود که پیامبر جدید بیاید، چنان که آمدن پیامبر جدید به معنى خاتمه یافتن ظلم و ستم نخواهدبود. در عین حال که همه ادیان آسمانى، منتظر ظهور منجى و مصلح بزرگ هستند که با آمدن او ظلم و ستم به یکباره و براى همیشه ریشه کن خواهد شد.