پرسش از "ضرورت دین برای انسان در عصر حاضر" است، دین چه آثار و کارکردهایی دارد؟ دین چه چیزی میتواند برای انسان تأمین کند که از راههای دیگر نمیتواند به دست آورد؟
نیاز بشر به دین برای چیست؟ انتظار بشر از دین چیست و چه خواسته هایی را در دین جستجو میکند و در انجام دین به چه خواسته هایی پاسخ میدهد؟
در ابتدا کارکردهای اساسی دین و نیازهای اصلی که انسان پاسخ آنها را در دین جستجو میکند، ذکر نموده و سپس به مورد اصلی سؤال ارزشهای اخلاقی و رابطه دین و اخلاق میپردازیم.
کارکردهای اساسی دین:
1 - معنا بخشیدن به زندگی: یکی از فواید اصلی دین، معنا دار نمودن زندگی است. دین با تبیین مبدأ آفرینش و هدف خلقت جهان و انسان و راه رسیدن به هدف خلقت، زندگی و حوادث آن و رفتارهای انسان را معنا می بخشد. دین به پرسشهای اساسی بشر که همیشه مطرحبوده، پاسخ میدهد، چه در گذشته و عصر جاهلیت و چه در زمان حاضر و عصر مدرن؛ سؤالاتی مانند این که کیستم؟ از کجا آمدهام و به کجا میروم؟ برای چه آمدهام و با کیستم؟
از اندرون من خسته دل ندانم که کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغا است.
2 - کاهش رنج و درد انسانها: مسلّماً هر انسانی در زندگی خود با سختیها و مشکلاتی رودررو است و این مسئله برای انسان اجتنابناپذیر است: "و لقد خلقنا الانسان فی کبد". خلقت و آفرینش انسان با سختی است و سختیها و مشکلات همیشه با انسان است. بسیاری از مشکلات امروز زاییده عصر جدید و تکنولوژی است؛ مشکلاتی مانند تخریب منابع طبیعی، آلودگی هوا، زندگی ماشینی و... دین میتواند در حل این مشکلات و یا کاهش آنها نقش بسیاری ایفا کند. از یک طرف با دعوت به محدود نمودن خواستهها و تمایلات نفسانی و حس سیریناپذیر انسانها، نیز جلوگیری از زیادهروی در بهرهوری هر چه بیشتر منابع و جلوگیری از ستم به دیگران و پایمال نمودن حقوق اینان، و از طرف دیگر با دعوت به صبر و شکیبایی در برابر مشکلات و هدفمند دانستن حوادث جهان هستی و وجود جهان برتر و محاسبه اعمال انسانها و داشتن پاداش در مقابل شکیبایی. مطمئناً انسان مؤمن و معتقد به دین، در مقابل سختیها و مشکلات، صبر و تحمل و بردباری بیشتری خواهد داشت.
3 - اجرای عدالت: یکی از اهداف اساسی پیامبران و دین، تحقق عدالت در جامعه بشری است. انسان به حب ذات، اشتهای سیریناپذیر برای برخورداری از منافع و لذتهای مادی دارد و به تعبیر روانشناسان و فیلسوفان دارای حُبّ ذات است و خواهان منافع هر چه بیشتر برای خود است. وی برای رسیدن به خواستههایش، از پایمال نمودن حقوق دیگران و ظلم به آنها دریغ نخواهد کرد. قوانین بشری اگر چه میتواند جلوی تجاوز به حقوق دیگران را بگیرد، اما اولاً باید توجه داشت که در هر حال قانون گذار آن، بشر است و انسانها سعی در حفظ منافع هر چه بیشتر خود هستند. ثانیاً: چون به قدرت دست یابد، خواه یک فرد باشد یا یک حزب و یا دولت، و در مقابل قدرت و توانایی خود کسی رانبیند، با توجه به حُبّ ذات و خواستن هر چه بیشتر منافع، دلیلی وجود ندارد که خود را محدود کند. ظلمها و تعدیات که از طرف قدرتمندان، خواه در یک کشور یا به کشورهای دیگر انجام میشود، نمونهای بارز برای این مسئله است.
امروز اگر نیم نگاهی به مکاتب مختلف بشری داشته باشیم، متوجه میشویم که اندیشمندان بزرگ در حوزه اخلاق (که طبعاً از فرهیختگان و متفکران هستند) هر کدام راهی برای سعادت و خوشبختی پیشنهاد میکنند.
نتیجه (فیلسوف بزرگ و معاصر آلمانی) رسیدن به سعادت را در کسب قدرت هر چه بیشتر میداند و باور دارد هر چیزی که انسان را به قدرت برساند، خوب و شایسته است. وی آموزههایی را که در ادیان به عنوان ارزشهای اخلافی مطرح کرده است، مردود دانسته، چون معتقد است جلوی پیشرفت و سعادت انسان را در دنیا میگیرد. متأسفانه این اندیشه امروزه در بسیاری از انسانها وجود دارد. بعضی توانستند به قدرت دست یابند و اخلاق نیچهای را اجرا کنند اما بعضی که نتوانستند، آن سعادت و خوشبختی را در دل میپرورانند.
رسیدن به لذت هر چه بیشتر و بهره برداری هر چه کاملتر در دنیا، تعریف سعادت به نظر بعضی از متفکران اخلاق است، در این دیدگاه سعادت و خوشبختی، مساوی با لذت هر چه بیشتر دانسته شده و هر چه که انسان را به لذت برساند، خوب و شایسته است.
اصالت سود و نفع هر چه بیشتر، یکی دیگر از مبانی امروزی در فلسفه اخلاق است، چنان که هزاران نظریه و راهکار دیگر برای سعادت و خوشبختی و تعریف خوب و بد برای انسانها وجود دارد!
نقش دین در بیان قوانین عادلانه و اجرای عدالت و کنترل درونی انسانها و... بیهیچ تردیدی ثابت است.
با صرف نظر از موارد و کارکردهای بسیاری که برای دین ذکر شده، به موضوع اصلی سؤال میپردازیم.
4 - پشتیبانی دین از اخلاق: بدون هیچ تردیدی یکی از نقشها و اهداف اساسی پیامبران، اصلاح اخلاق بشری و نشان دادن راه سعادت به بشر و تشویق انسانها به گام نهادن در آن راه و بیان دستورها و عملکردهای لازم برای رسیدن به آن است.
پشتیبانی دین از اخلاق در سه جهت میباشد که تنها یک جهت آن در سؤال لحاظ شده و متأسفانه همان نیز به اشتباه تصور شده است:
الف) بیان ارزشهای اخلاقی و آنچه که برای انسان و سعادت و کمال انسانی در دنیا و آخرت، خوب و بایسته است و بیان رذایل اخلاقی و نهی از چیزهایی که انسان را از سعادت دور میکند، یکی از جهاتی است که دین برای حفظ اخلاق و فضایل بشری انجام داده است.
آیا واقعاً بشر امروزی بدون استفاده از دین و آموزهای دینی از همه ارزشهای خوب و بد آگاه است؟ اگر بخواهیم با نگاه به واقعیتهای جامعه بشری پاسخ دهیم، جواب منفی است.
فهم بسیاری از بشر امروزی که او را همه چیزدان تصور کردهاند، آن است که آزادی جنسی و بسیاری از آزادیهای دیگر به عنوان حق بشری شناخته شده و خوب و شایسته و موجب سعادت انسان است. امروزه آزادی جنسی و حتی همجنس بازی در جهان غرب که متأسفانه در حال گسترش به مناطق دیگر است، تئوریزه شده و کاملاً اخلاقی شناخته میشود.
امروزه انسان، از نظر اطلاعات علمی و بسیاری از امور در جهان طبیعت و کشف پدیدهها آگاهتر شده است، اما این بدین معنا نیست که در جهت فهم ارزشهای اخلاقی و عمل به آنها نیز کاملاً پیشرفت نموده، یا بگوییم بر همه چیز آگاه شده است.
ب) صرف نظر از آگاهیهای انسان نسبت به اخلاق و سعادت بشری و خوب و بدها، جهت دیگری که دین در آن بسیار مؤثر است، ایجاد انگیزه نسبت به رفتارهای اخلاقی است. اگر بپذیریم که انسان از همه چیز و از جمله خوبی و بدیها آگاهی دارد (که البته صحیح نیست) اما آیا آگاه بودن برای عمل کردن کفایت میکند؟ مطمئناً آگاه بودن از یک چیز، غیر از عمل کردن به آن است. تمام پزشکان از مضرات مواد مخدر یا حتی سیگار آگاهی دارند، اما در عین حال برخی از آنها سیگار میکشند. انسان در بسیاری از مواقع خوبی را از بدی تشخیص میدهد، اما به هر انگیزه و دلیل درونی یا بیرونی، نمیتواند در عمل آن را انجام دهد. امروزه بسیاری کارها از بشر (به ظاهر همه چیزدان) سر میزند که بدتر از زنده به گور کردن دختران شاید نباشد.
خوردن گوشت انسانها، دزدیدن و قاچاق بچهها و زنان و سوءاستفاده از آنها در بسیاری از کارهای زشت، استفاده از جنین انسانها برای مصارف گوناگون، قاچاق مواد مخدر و اسلحه و کشتن انسانهای بسیار مانند مردم فلسطین و عراق و افغانستان و کشورهای دیگر، همجنس بازی و شیطان پرستی و خوردن خون انسان، و... که همه یا بسیاری از این موارد در کشورهای به ظاهر پیشرفته و متمدن وجود دارد.
ج) جهت سوم در حمایت و پشتیبانی دین از اخلاق در معرفی الگوهای اخلاقی و انسانهای پاک و راستین برای جامعه بشری است. نقش الگو و انسان هایی که راههای کمال و سعادت را رفتهاند و در پیچ و خم زندگی و مشکلات آن و راههای سخت رسیدن به کمال و سعادت بشری و راههای فریب شیاطین آگاهند و ارزشهای اخلاقی در آنها جمع شده و تجسم یافته است، در رسیدن انسان به کمال و سعادت و پیاده کردن ارزشهای اخلاقی بسیار مؤثر است. اینکه کسانی توانستهاند ارزشهای اخلاقی را کسب کنند و از این راه سخت عبور نمایند، در انسان انگیزه بسیار قوی و مؤثری برای انجام ارزشهای اخلاقی و دوری از زشتیها و بدیها ایجاد میکند. چنان که اخلاق را در انسان تقویت میکند و میفهمد که رسیدن به مراتب کمال تحققپذیر و شدنی است.
بنابراین انسان به جهت فهم ناقص که همیشه با وی بوده و هست، نه تنها در شناخت خوبی از بدی نیاز به دین و راهنمایی دین دارد، بلکه در بُعد رفتار و تحقق ارزشهای اخلاقی و عمل به آنها نیاز به دین دارد. دین برای ارزشهای اخلاقی پشتوانه و ضمانت اجرایی بسیار محکمی قرار داده و برای هر عملی که انسان در این جهان انجام میدهد، پاداش و جزایی معین نموده است. انسانی که ایمان به جزای آخرت داشته و به آگاهی خداوند از تمام اسرار وجود انسان و کارهایی که انجام میدهد، اعتقاد داشته باشد، در جزئیترین رفتار و در خلوت خویش، همیشه مراقب اعمال خود خواهد بود. درجه این مراقبت به درجه ایمان او بستگی خواهد داشت.