قبل از شروع در پاسخ مقدمه ای ذکر می کنیم:
خدای متعال با همه موجودات، نسبتی متساوی و یکسان دارد؛ نسبت خدا با همه زمانها و همه مکانها متساوی است؛ خدا همان گونه که در شرق هست، در غرب هم هست؛ همانطوری که در بالا هست در پائین هم هست؛ خدا درزمان حال هست و در زمان گذشته و آینده نیز بوده و خواهد بود؛ گذشته و حال و آینده برای خدا بیتفاوت است، همانطوری که بالا و پایین و شرق و غرب برای او یکسان است؛ بندگان و مخلوقات هم برای او یکسانند، او با هیچکس خویشاوندی و رابطه خصوصی ندارد؛ بنابر این نظر لطف و یا نظر غضب خداوندی به بندگان نیز یکسان است، مگر آن که از ناحیه بندگان تفاوتی در کار باشد.
بنابر این هیچ کس بیجهت نزد خدا عزیز نیست و هیچکس هم بیدلیل خوار و مطرود نمیشود، خدا با کسی نسبت خویشاوندی و یا همشهریگری ندارد، هیچکس هم سوگلی و عزیز دُردانه خدا نیست.
چون نسبت خدا با همه موجودات یکسان است دیگر دلیلی ندارد که خداوند به یک گروه توجه بیشتری از دیگری کند یا عمل نیک از یک نفر مقبول باشد و از یک نفر دیگر مقبول نباشد؛ اگر اعمال یکسان باشند جزاء آنها هم یکسان خواهد بود، زیرا فرض این است که نسبت خدا با همه مردم یکسان است؛ پس عدالت ایجاب میکند خداوند به همه بندگانی که کار نیک انجام میدهند ـ اعمّ از مسلمان و غیر مسلمان ـ یکسان پاداش بدهد.
زیرا عدالت نقطه مقابل ظلم و تبعیض است و به عبارت دیگر: افراد بشر در دنیا به حسب خلقت خودشان و به حسب فعالیتهایی که میکنند و استعدادهایی که از خود نشان میدهند، استحقاق هایی پیدا میکنند؛ عدالت عبارت است از این که آن استحقاق و آن حقی که هر بشری به موجب خلقت خودش و به موجب کار و فعالیت خودش به دست آورده است به او داده شود؛ نقطه مقابل ظلم است که آن چه را که فرد استحقاق دارد به او ندهند و از او بگیرند و نقطه مقابل تبعیض است که دو فرد که در شرایط مساوی قرار دارند، یک موهبتی را از یکی دریغ بدارند و از دیگری دریغ ندارند.
از سوی دیگر خوبی و بدی اعمال، قرار دادی نیست بلکه واقعی است. به اصطلاح علمای کلام و علمای فنّ اصول فقه، «حسن» و «قبح» افعال، ذاتی است؛ یعنی کارهای نیک وزشت ذاتاً متمایزند؛ کارهای خوب ذاتاً خوب هستند کارهای بد ذاتاً بدند. راستی، درستی، احسان خدمت به خلق… ذاتاً نیکند و دروغ و دزدی و ستمگری طبعاً بدند. خوب بودن «راستی» و بد بودن «دروغ» نه بدان جهت است که خدا به آن امر کرده است و از این نهی کرده است؛ بلکه برعکس است، چون «راستی»خوب بوده است خدا به آن امر فرموده و چون «دروغ» بد بوده است خدا از آن نهی فرموده است. به عبارت کوتاهتر امر و نهی خدا تابع «حسن» و «قبح» ذاتی افعال است، نه برعکس.
از این سخنان چنین نتیجه میگیریم که چون خداوند اهل تبعیض نیست و چون عمل نیک از هر کس نیک است، پس هرکس کار نیک بکند ضرورتاً و الزاماً از طرف خدای متعال پاداش نیک خواهد داشت.بنا بر این توجه خدا به همه مساوی خواهد بود.
بدیهی است که بسیاری از بلاها و مصایبی که به مسلمانان میرسد، نتیجه و فرجام اعمال بدی است که انجام دادهاند. در قرآن مجید در اینباره آمده است: «و ما اصابکم من مصیبة فیما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر»؛{1} و هر مصیبتی که به شما میرسد، به سبب اعمالی است که انجام دادهاید و - خداوند - بسیاری را نیز عفو میکند.
در حدیثی ذیل آیه فوق رسول خدا(ص) میفرماید: «خیر آیة فی کتاب اللَّه هذه الایة یا علی ما من خدش عود و لا نکبة قدم الا بذنب...»{2} این آیه «و ما اصابکم...» بهترین آیه در کتاب خداست. ای علی، هر خراشی که از چوبی بر تن انسان وارد میشود و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است که از او سرزده است.
البته مصیبتهایی که به اولیای الهی، انبیا و ائمه(علیهم السلام) میرسد بی شک ربطی به گناه و معصیت ندارد؛ زیرا آنان از هر گناه و معصیتی منزه و معصوماند؛ بلکه علت آنها را در اسباب دیگری باید جست.
به نظر میرسد که قتل و کشتار مسلمانان بر اثر اعمال نادرست و غلط آنان و فرجام علمکرد سوء آنهاست. و چون خداوند به افراد با ایمان که دین و مظاهر دینی او را یاری میکنند، وعده نصرت و یاری داده، میتوان فهمید که اگر انسانی مؤمن نباشد یا آنکه مؤمن باشد ولی دین، مظاهر و شعایر دینی را تقویت و حمایت نکند و در راه پیشبرد اهداف و اغراض مذهبی، گام برندارد، مورد وعده حتمی یاری خداوند که در این آیه شریفه «یا ایها الذین آمنوا ان تنصروا اللَّه ینصرکم و یثبت اقدامکم»{3} از آن سخن به میان آمده قرار نخواهد گرفت.
نکته قابل ذکر دیگر آنکه چون دنیا دار بلا و امتحان است، علت برخی از مرگ و میرها را در همین مهم باید جستجو کرد. قرآن مجید در اینباره میفرماید: «و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین»{4}؛ و بیشک شما را به عواملی چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و از دست دادن وابستگان و نزدیکان و کاستی محصولات آزمایش میکنیم و بشارت ده صابران را.
پاورقی:
[1]. سوره شوری، آیه 30.
[2]. تفسیر نمونه، ج 20، ص 440.
[3]. سوره محمد، آیه 7.
[4]. سوره بقره، آیه 155.