• وبلاگ : پاسخ به پرسش ها و شبهات اعتقادي
  • يادداشت : نام خلفا بر روي فرزندان علي چرا؟.
  • نظرات : 2 خصوصي ، 21 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + نادر 
    بازم فيلتر سايتها...... بزارين بفهميم حقيقت چيه
    + محمد حسن 


    ممنون

    سلام. در صورت امکان اگر مطلبي از جايي نقل شده است منبع آن را هم بفرماييد
    سلام. خوشحال مي شم اگر با وبلاگ خوب شما تبادل لينک داشته باشم. اگر مايل بوديد لطفا اطلاع بديد. ممنون
    + يه بنده ي خدا 

    سلام به دوستان عزيز

    در باره ي دعوت به مناظره كه دوست عزيزم گفتند بايد بگم كه آقا ي مكارم شيرازي بارها دعوت كرده اند تا در يك تلوزيون بي طرف انجام بشه اما كسي اعلام آمادگي نكرده ضمن اينكه بار ها دكتر حسيني به مناظره پرداخته اند و شكر خدا پيروز بوده اند ضمن اينكه مي توانيد به كتاب هاي متعددي كه چاپ شده مراجعه بفرماييد مثل كتاب شب هاي پيشاور

    مناظره آداب مي خواهد بايد تعصبات را كنار بگذاريم تهمت نزنيم با دلايل عقلي صحبت كنيم نقل هاي موثق را بيان كنميم طالب حق باشيم با شنيده ها به كسي تهمت نزنيم وحقيقت را با اعتقاد كامل بپذيريم و... تا باعث ناراحتي خدا و رسول اكرم و اولياءالله نشويم

    من در منا ظراتي كه مطا لعه كرده ام متا سفانه برادراي اهل سنت رعايت نكرده اند

    همانطور كه مي دانيد ابراهيم ابن خالد عوني يا ابو حنيفه امام اعظم اهل تسنن است كه در مناظره با حسنيه جانب انصاف را رعايت نكرده و بسيار متعصب عمل كرده و البته حسنيه با هوشمندي كامل وي و علماي ديگر را در آن مناظره بزرگ شكست مي دهد

    برادران اهل سنت بدانند كه شيعه مهد عقل و فلسفه و عرفان است و بي خود به كسي تهمت نمي زند و صحبت هايش از روي علم و آگاهي و معرفت است

    از تمام برادران اهل سنت و شيعه به عنوان يك برادر كوچك تقاضا دارم تا در باره ي دين و مذهب خود علم داشته باشند و تعصبات را كنار بگذارند و با علم و عقل مذهب حق را بشناسند و به آن عمل كنند تا زندگي راحتي از نظر مادي و معنوي داشته باشند

    تعصب بي جا موجب گمراهيه

    درباره ي نام هاي فرزندان امام علي بايد بگويم كه اصلا هيچ اشكالي ندارد عمر وعثمان غيره از آن خليفه ي دوم وسوم نيست كه به آن ايراد بگيريم كه چون امام خلفا را دوست داشته آن اسم ها را انتخب كرده شرايط خاص اسلام در آن زمان و قدرت طلبي و ناداني خليفه دوم موجب شد تا امام آن اسم ها را انتخاب كند بدانيد كه امام زمان خلفاي اول و دوم وسوم امام علي بودند كه آنان اين مطلب را مي دانستند و يا معرفت نداشتند و ظلم ها به آن عزيز مرتكب شدند برا ي پي بردن به اين مطلب مي توانيد به كتاب هاي خودتان مثل كتابهاي علمايي چون بخاري-مسلم-ترمذي-سجستاني-فخر رازي-ابن ابي الحديد-يوسف گنجي شافعي-شيخ سليمان بلخي حنفي-طبري و...
    مراجعه كنيد طبق حديث صحيحي از پيامبر اكرم كه فرمودند:من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه

    هر كس امام زمان خود را نشناسد در مرگ جاهلي مرده است و

    امام فخر رازي با كمي تغيير در الفاظ اضافه مي كند كه -و به او پيشي نگيريد زيرا او از همه ي شما اعلم تر است-

    كه آن سه خليفه اين اشتباه را مرتكب شدند از همه ي دوستان تقاضا دارم تا امام زمان خود را بشناسند و به او به اندازه ي وسعشان معرفت داشته باشند تا در مرگ جاهلي و در گمراهي نميرند

    به قول يكي از علما ي با انصاف اهل تسنن :شيعيان مي توانند تمام اصول و فروع مذهب خود را با كتب ما اثبات كنند

    ضمن اينكه لزوم عصمت امام با حديث بالا كه مورد قبول شيعه و سني مي باشد و همچنين را ه هاي ديگر كه مجال بيان آن نيست ثابت است (كه جناب فخر رازي به اين مطلب با تمام تعصبشان معترف شده اند) تا گمراهان به به گمراهي نيفتند كه سه خليفه امام زمان خود بوده اند(العياذ بالله) زيرا آنان قبل اسلام بت پرست بودند و بعد از اسلام هم گناهاني مرتكب شدند

    در باره ي مذهب و دين خود مطمئن باشيم تا بتوانيم در مقابل خدا ورسول اكرم مسئول و جواب گو باشيم.

    والسلام

    + مجتبي 
    اي ابراهيم ! فضيلت چهارم كه بر شمردي و گفتي كه رسول خدا فرمود « ان الله معنا» (خدا با ماست) منظور رسول اكرم اين بود كه خدا ، حافظ و ناصرمن است و ابي بكر را از اين آيه چه حاصل ؟مگر نشنيده اي كه در قرآن آمده است (مايكون من نجوي ثلاثه الاهو رابعهم و … الاهومعهم » « هيچ سه نفري رازي نميگويند، مگر آنكه نفر چهارم آنها خدا باشد و … و خدا با ايشان است » اين آيه جميع انسانها را شامل مي شود. كافر و غير كافر ، ترسا و يهودي ، مسلمان و... اينكه گفته شده خدا با ايشان است آن سه نفر را فضل و شرفي حاصل نمي شود.اي ابراهيــم ! اگر كسـي مركبـي داشته باشد و از ترس حـراميان در صحرا به خــانه اي پناه ببرد و بگويد در اين منــزل خــدا با مـاسـت و ما را نگه خواهد داشت ؛ يعني مرا و مركبي كه با من است را ، آيا آن مركب را فضلي حاصل مي شود؟ مسلماً نه. پس ابي بكر هم در اين آيه فضلي ندارد.

    اين سخنان خنده هارون و اطرافيان را باعث شد،حسنيه ادامة سخنان خود را اينگونه بيان نمود:علما و دانشمندان بدانيد آنجا كه در آية شريفه مي فرمايد: «و انزل الله سكينته عليه» ضمير (هاء) در « عليه » به پيامبر رجوع مي كند (باز مي گردد) و اين تأكيد بر آن دارد كه سكينه و آرامش و اطمينان قلبي بر پيامبر نازل شد نه بر ابوبكر و او از اين بهره بي نصب ماند. چرا كه حضرت باريتعالي در مورد انزال سكينه بر پيامبر در دو موضع ، داد سخن به ميان آورده است . اولين موضع همين آية مورد بحث است . اما آيه دوم در غزوه حنين هنگاميكه لشگر اسلام در حال شكست بود نازل شد. همان هنگام كه ابوبكر ، عمر ، عثمان و بسياري در حال فرار بودند و پيامبر را ميان كفار رها كردند و فقط امير مؤمنان ، حضرت علي (عليه السلام)، ‌و هفتاد و نه نفر از صحابه و انصار پاي همت و مردانگي در ميدان جهاد محكم كرده و از سرجان گذشته بودند؛ خدايتعالي فرمود: « لقد نصركم الله في مواطن كثيره و يوم حنين اذ اعجتكم كثرتكم فلم تغن عنكم شيئاً و ضاقت عليكم الارض بمارحبت ثم وليتم مدبرين ثم انزل الله سكينته علي رسوله و علي المؤمنين » اي ابراهيم انزال سكينه بر رسول و مؤمنان شد و در غار نيز كسي غير از ابوبكر با پيامبر همراه و مصاحب نبود ( به غير از راهنماي راه ) و حضرت باريتعالي در غار فرمود فانزل الله سكينته عليه و ابوبكر را ذكر نفرمود اگر ابوبكر به خدا و رسول ايماني داشت مي بايد ضمير بصورت تثنيه «عليهما» مي آمد يعني گفته مي شد «پس خداوند نازل فرمود سكينه را بر قلب آندو» اما قرآن مي فرمايد « خداوند سكينه و آرامش را بر قلب پيامبر نازل كرد.اي ابراهيم!با توجه به آنچه گفتيم عدم ايمان وي ثابت است

    در اين فراز، حسنيه جملات بسيار جالبي نسبت به خلفاء بكار مي برد كه جهت پاره اي از مسائل از ذكر آن خودداري مي كنيم. علاقمندان مي توانند به كتاب« مكالمات حسنيه» رجوع نمايند

    + مجتبي 

    سلام لطفا تا آخر مطلب بخونين

    فرازي از مكالمات حسنيه

    در ايام دولت و خلافت هارون الرشيد (لعنه الله عليه) مردي بود بازرگان و از مشاهير بغداد كه به محبت و دوستي اهل بيت پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) شهرت داشت و پيوسته در ملازمت حضرت امام جعفر صادق ؛ شرايط بندگي و خدمتكاري را بجا مي آورد و از هر خدمتي بحضرت دريغ نمي نمود.پس از شهادت امام صادق (عليه السلام) بواسطه ظلم دشمنان دين ، همه اموال و اسباب وي از دستش رفت (و فقر و درويشي به او روي آورد) جز يك كنيز كه او در سن پنج سالگي خريده ، و به مكتب داده بود و پس از آن بمدت ده سال در حرم محترم امام صادق عليه السلام رفت و آمد داشت و نزديك به بيست سال هم به مطالعه علوم و معارف حقة اسلامي پرداخت. اين كنيز كه از نظر هوشي كم نظير بود«حُسنيه» نام داشت.حسنيه که شاهد تنگدستي و فقر شديد مرد بازرگان بود براي رهايي از اين وضع پيشنهادي به وي داد و گفت: « اي خواجه ! صلاح در اين است كه مرا نزد هارون الرشيد ببري و بگوئي . من كنيزي دارم و مي فروشم ، اگر از تو در بارة قيمت سئوال كرد بگو صدهزار دينار زر خليفتي . اگر هارون پرسيد كه اين كنيز تو چه هنري دارد كه وي را بدين قيمتِ گران مي فروشي ، بگو اگر تمام علماء حاضر شوند و در علوم دين و مسائل شرعي با او بحث كنند ، او بر همه فايق خواهد آمد.» پس از اينکه خواجه اصرار حسنيه را بر اين امر ديد به دربار هارون رفت و هارون قبول کرد و گفت: « اگر چنين كه مي گوئي نباشد ، تو را گردن خواهم زد و كنيزت را براي خودم بر مي دارم ، اما اگر چنين كه مي گوئي باشد ، تو را صد هزار دينار مي دهم و كنيزت را هم به خودت مي بخشم.»

    در زير گوشه اي ازمناظره حسنيه با علماي ( اهل تسنن) وقت که در مجلسي با حضور هارون برگزار شد، آمده است:

    ابراهيم بن خالد عوني ( از علماي وقت) :( آية الاتنصروه فقد نصره الله اذ آخرجه الذين … اذ يقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا فانزل الله سكينته عليه و ايده بجنود لم تروها) در شأن ابوبكر نازل شده است و از براي وي در اين آيه فضائلي چند است ،حسنيه گفت: «اي ابراهيم آن فضائل را كه مي گوئي بيان كن تا بدانيم» ابوحنيفه گفت : « بشنو اي حسنيه اول آنكه او همراه رسول بود و اين نشان دهندة آن است كه رسول اكرم او را بيشتر از همه دوست مي داشت تا همراه و انيس و همدمش باشد، دوم آنكه حق تعالي وي را مصاحب رسول خواند،سوم آنكه خدا و رسول او ، نتوانستند او را غمگين ببينند و از براي رفع حزن و ترس او گفتند لاتحزن ، چهارم آنكه رسول الله گفت : ان الله معنا و ضمير متكلم مع الغير بكار برد (ضمير جمع) يعني خدا با محمد صلي الله عليه و آله و ابوبكر بود و اينها همگي فضائل ابوبكر مي باشد حسنيه پوز خندي زد و گفت : به لطف خدا همين فضائلي كه شما از آن دم مي زنيد نشانة عدم ايمان است و كساني كه بواسطة اين آيه شريفة ابوبكر و … را بر خاندان عصمت مقدم مي دارند اشتباه كرده اند مگر اينكه با اين فضائل بتوانيد عوام فريبي كنيد.

    + مجتبي 

    اما آن جهت كه گفتي چون رسول خدا او را بيشتر از همه دوست مي داشت والله كه اشتباه گفتي بدان كه در آن شب هجرت ، جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت: يا رسول الله : كفار امشب قصد قتل تو كرده اند ، بايد امر كني كه هيچيك از صحابة تو از خانه بيرون نيايد و امر الهي چنانست كه علي بن ابي طالب را كه برادر توست بر جاي خود بخواباني و آن كسي كه جان خود را فداي تو مي كند هم اوست و خودت هم بسوي غار (ثور) برو شب كه فرا رسيد رسول خدا اصحاب را طلبيده بدانها امر كرد كه هيچ يك از اصحاب و دوستان من نبايد بهيچ وجهي از خانه خارج شوند كه خداوند در اين كار مصلحتي دارد. چون سخنان رسول به پايان رسيد همة اصحاب متوجه خانه هايشان شدند . بعد از آن پيامبر برادرزاده خود را طلبيدند و فرمان حق را بر وي ابلاغ كردند . امير المؤمنين هم كه آن موقع جواني بيش نبودند با آغوش باز اين پيشنهاد را پذيرفتند و در جواب رسول اكرم فرمودند : جان من فداي تو و دستور خدايت يا رسول الله . حضرت رسول هم او را در آغوش گرفت و گريه بسيار كرده و فرمود: اي علي جان تو را به خدا سپردم ، سپس با او خداحافظي كرد و وي را بجاي خود خواباندهنگام خروج از شهر مكه ديد كه شخصي مي آيد ، چون نزديكتر آمد ديد كه ابوبكر است .پيامبر بدو گفت : مگر من همين لحظاتي پيش شما را نطلبيدم و نگفتم كه از خانه هايتان بيرون نياييد ؟ چرا مخالفت امر خداي تعالي نمودي ؟

    ابوبكر گفت: « از براي جان شما هراسان بودم» پيامبر ماند كه چه كند، چون دستور داشت كه كسي را همراه خود نبرد. همان لحظه جبرئيل نازل شد و عرضه داشت يا رسول الله اگر او را بازگذاري ، كفار او را گرفته و عقب تو خواهند آمد و تو را بقتل خواهند رسانيد . به ضرورت و از روي ناچاري بايد او را همراه ببري. و اينكه گفتم پيامبر به ناچار ابوبكر را بهمراه برد ، اجماع امت است. نفاق تني چند از اصحاب در قرآن آمده است:« يقولون بافواههم ماليس في قلوبهم» و همچنين آيات ديگر

    اي ابوحنيفه! بدان كه رسول خدا از جليس و انيس بي نياز بود و انس حضرتش با خدا بود و جبرئيل و ديگر ملائكه جليس و همنشين حضرت بودند و اين است كه خدا فرمود : « و ايده بجنود لم تروها» اي ابوحنيفه ! تو ميگوئي خداوند او را صاحب (هم گفتگو) رسول خدا خواند ، بدان كه بخاطر صحبت ابوبكر با پيامبر هيچ فضل و شرفي بر وي نمي باشد (چرا كه كفار ديگر هم بارها با پيامبر صحبت مي كردند ) و او در آن صحبت و همراهي هيچ رفع ضرري از رسول خدا نكرد ، و بدان كه به قول قرآن كافر هم ، مي تواند هم صحبت با مسلمان باشد چنانكه قرآن كافر را صاحب مؤمن خوانده است . آنجا كه مي فرمايد : « قال له صاحبه و هو يحاوره أكفرت بالذي خلقك من تراب» اي ابراهيم : زن نوح صاحبه نوح بود و حال آنكه كافر بود و همچنين زن لوط ؛ و سگ اصحاب كهف هم صاحب ايشان در غار بود. و اين صحبت ابوبكر با پيامبر هيچ فضل و شرفي براي وي نيست چرا كه همواره با دودلي همراه رسول خدا بود.

    اي ابراهيم ! فضيلت سوم كه برشمردي و گفتي لاتحزن : بدان كه پيامبر به خاطر آن مهرباني و شفقتي كه سراسر وجودش را گرفته بود به ابوبكر گفت : «لاتحزن» (ناراحت مباش و مترس ) و اگر رسول خدا كس ديگري را در چنان شدت ترس مي ديد مسلماً او را دلداري مي داد:اي حضار ! بدانيد كه ترس ، خوف و حزن بر دو نوع است. يا بخاطر طاعت است يا بخاطر معصيت ،يعني انسان فقط به دو علت ناراحت مي شود و ريشه همه حزن ها همين دو امر است . يا اينكه انسان بخاطر اينكه اعمالش كم و عباداتش ناچيز است ، ناراحت و خوفناك است كه اين ترسي پسنديده است و در روايت به آن سفارش شده است ؛ يا اينكه حزن انسان بخاطر گناهاني است كه انجام مي دهد .حزن ابوبكر هم يا به دليل طاعت بود يا بخاطر معصيت . اگر مي گوئيد كه حزن او بخاطر طاعت خدا بود (گفته شد كه اين نوع حزن پسنديده است) پس چرا پيامبر او را از اين حزن منع فرموده اند و فرموده اند كه لاتحزن. آيا (العياذ بالله ) پيامبر كه معصوم است سخن عبث و بيهوده به زبان مي آورد (يعني اينكه چون اين خوف و حزن بخاطر طاعت است و پسنديده مي باشد، هيچ دليلي براي منع اين كار پسنديده از طرف پيامبر وجود ندارد). و اگر كسي بگويد كار پيامبر عبث بود (العياذ بالله ) بدا به حال او پيامبر طالب اطاعت و فرمانبرداري از خداوند است و هيچ كس را بدين خاطر منع نمي كند . پس راه گريزي نمي ماند كه ترس ابوبكر به دليل دوم باشد.اي ابراهيــم ! بدان همين آيه قـــرآن كه گفتي شاهــد است بر اينكه وي شخصــي بود بســيار كم طاقت (صبر را پيشــه نمي كرد) و ناراضــي به قضا و قدر الــهي. چرا كه پيــامبر هنــگاميكه نــزديك غار شد به ابــوبكر گفت: من بحكم خدا متوجه اين غارشدم و محفوظ و محروس خواهيم ماند ( حروف معصوم از ادله است و كلام و تقرير معصوم براي ماكافي است ) اما ابوبكر در درون دل معتقد به حرف رسول خدا نبود و اين ترس و حزن او هم اين مطلب را مي رساند كه ابوبكر به سخن خدا و رسولش اعتماد نداشت. بهمين خاطر هم وقتي ابوبكر كفار را ديد كه براي جستجو آمده اند تا پيامبر را پيدا كنند داد و بيداد براه انداخت تا آنها را آگاه نمايد.اي ابراهيم ! اگر ابوبكر بطور تمام و كمال به پيامبر ايمان داشت ، داد و بيداد راه نمي انداخت و مار بر پاي او نمي زد تا ساكت شود.

    سلام عليكم

    واقعا اين چه استدالالي است كه تشيع به ان ميكنند

    كه به عنوان مثال ميگويد در ايران ما شاه به نام محمدرضا» منفورترين انسان بود، ولي در عين حال،‌ اين مانع از آن نبود که اسم محمدرضا از نامهاي رايج و محبوب ميان مردم باشد،

    ايا انصافا به اين سخن مغلطه نبايد گفت؟

    و بازهم اشاره كرده ايد حضرت عمر به مصلحت نام ها را تغيير ميداد

    واقعا اين يكي ديگر خنده دار است كه در ان زمان خليفه مسلمين در شهر به دوره بيفتد و نام گذاري ها را كه از قبل ميدانسته احتمالا از روي شناسنامه يا كارت ملي افراد چك ميكرده و بعد تغيير ميداده

    ايا واقعا اينها شد استدلال و اگر مستدل است پس چرا اقيان اخوند سند و منبعش را ذكر نميكنيد

    درثاني خب شما معتقد هستين كه حضرت علي بر مبناي مصلحت يا همان تقيه اين كار را كرده است كه واقعا هرجا كم مياوريد فقط ميگوييد مصلحت و تقيه پس چرا ديگر امامان نام فرزندان خود را به قول شما به اسم قاتلين مادرشان گذاشتند مثل فرزندان امام حسن و امام حسين و حتي امام موسي كاظم و ديگر ائمه انها كه ديگر بعد از خلفاي راشدين بودندپس ديگر چه دليلي جز تقيه داريد؟

    بهتر نيست بجاي اينكه با اين سخنان نفاق انگيزتان كه باعث جدايي مردم تشيع از مسلمانان شده است بيايد حقيقت را بگوييد و دست از تحريف كردن برداريد و همه را به سنت رسول الله دعوت كنيد

    و فكر نميكنيد با اين سياست غلط خود بر خلاف اينكه فكر ميكنيد از حضرت علي دفاع ميكنيد ولي نميدانيد چهره ان حضرت را فردي ترسو جلوه ميدهيد كه فقط هم چيز را حتي ناموسش را فداي عملي با نام تقيه ميكند و حتي اختيار اسم فرزندانش را هم ندارد ايا اين همان علي هست كه شيعه از او به عنوان شير خدا ياد ميكند؟

    برادران شيعه بدانيد كه اينها با عقايد شما بازي كردهاند و خود برويد تحقيق در دين كنيد لا اقل

    در ضمن در همينجا از عالمان شيعه و حتي مراجع انها دعوت ميكنم كه اگر معتقد به حقانيت مذهبشان هستند تشريف يباورند در يك تلويزيون بي طرف و با عالمان اهل سنت مناظره كنند كه اگر واقعا اهل سنت در اشتباه هستند اقايان بفرمايند يك ميلياردو سيصد مسلمان اهل سنت را از گمراهي در بياوردند يا حداقل حقانيتشان را ثابت كنند هر چند پس از گذشت سالها بعد از شكست عالمان تشيع در شبكه الجزيره ديگري خبري از مذاكره عالمان تشيع نشده است

    لطفا هركس خواهان مناظره تاريخي و مذهبي هستش با اين ايميلي

    كه برايتان در قسمت پست الكترونيكي ميگذارم تماس بگيره واعلام مناظره كنه باور بفرماييد هدفي جز اصلاح در عقايد نيست

    لازم به ذكر است كه اين ايميل مربوط به جناب دكتر مولانا عبدالرحمان ابو المنتصر بلوچي ميباشد از علماي اهل سنت جنوب ايران

    خواهشا مديران و عالمان اين سايت جهت مناظره تماس حاصل فرمايند هرچندكه بعيد ميدانم خبري بشود

    والسلام

    + عبدالحميد 

    انقدر با اين حرفهايتان نام علي را خراب نكنيد

    حضرت علي هيچگاه مثل شما تقيه نميكرد

    ونام فرزندانش را با اختيار كامل خود گذاشتند

    سلام
    من مدير وبلاگ اهل سنت قم هستم که حدود يک هفته پيش افتتاح شد. مي توانيد جواب ما را به مقاله نامگذاري فرزندان حضرت علي به ابوبکر و عمر را در وبلاگمان بخوانيد.
    عنوان مقاله:حرف آخر در نامگذاري هاي خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم
    http://www.sabilislam.blogspot.com
    سلام
    من مدير وبلاگ اهل سنت قم هستم که حدود يک هفته پيش افتتاح شد. مي توانيد جواب ما را به مقاله نامگذاري فرزندان حضرت علي به ابوبکر و عمر را در وبلاگمان بخوانيد.
    عنوان مقاله:حرف آخر در نامگذاري هاي خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم
    http://www.sabilislam.blogspot.com

    بسم الله الرحمن الرحيم

    الا اي يوسف زهرا کجايي اميد و دلبر جانها کجايي

    همه روز و شب از هجرت غمينم دگر کي مي شود جانا بيايي

    سر خوان تو يک عمري نشستم نمک خوردم نمکدان را شکستم

    ز زشتي ها جدا مي بودم اي کاش وجودم را نمي آلودم اي کاش

    تني را کز گنه پرورده بودم به راه دوست مي فرسودم اي کاش

    سلام

    من دوست دارم نظر شما را راجع به برهان نظم بدانم- لطفا به وبلاگ واقعيت چيست تشريف بياوريد و نظر خود را اعلام بفرماييد

    منتظرتان هستم

    + زينب 
    لطفا سند هايتان را مي نويسيد
    سلام. بياييد به جوري بحث کنيم که شان ائمه حفظ بشه.
       1   2      >