قبل از شروع در پاسخ یادآوری می کنیم که :
شک و تردید مقدمهاى براى رشد و کمال فکرى است،. بنابراین از بروز آن نباید نگران بود.
شک و تردید انگیزهاى است که موجب تلاش فکرى مىشود و آدمى را از نقاط تاریک، به وادى نور و روشنایى سوق مىدهد. پس باید از این انگیزه استقبال کرد و در جست و جوى راه کارهاى مناسب جهت حل مشکلات بود. البته اگر آدمى تسلیم تردیدها بشود و براى رسیدن به حقیقت تلاش نکند، بدیهى است که در گرداب اوهام و تردیدهاى خویش غرق خواهد شد.
بنابراین از بروز این حالت ـ که تقریبا مسألهاى متناسب با سن شماست ـ نگران نباشید و با برنامهاى منظم و حساب شده، به رفع تردیدها و کشف حقیقت بپردازید.
آدمى آن روز آرام مىگیرد که جرعهاى از زلال حقیقت بچشد و حلاوت آن را در دل خویش احساس کند. حال چگونه باید حرکت کرد تا این تردیدها برطرف شده و جاى خود را به اطمینان بدهد. به گفته بزرگان براى کشف حقیقت و وصول به آن، دو کار لازم است:
1ـ سیر فکرى و عقلانى، 2ـ تهذیب نفس و صفاى باطن.
روشن است که اگر از نظر عقلی و استدلالی نسبت به باورها قانع نشده باشیم ، این گونه باورها متزلزل بوده و در معرض تهدید قرار دارد ، البته نباید انتظار داشته باشید که پس از مرحله اول، یقین کامل براى شما حاصل شود؛ زیرا تحصیل یقین راهى دشوار در پیش دارد که پس از طى آن، مىتوان به درجاتى از آن نائل آمد؛ ولى در این مرحله «اطمینان» قابل دست یابی است.
پس از این مرحله، باید قلب و دل را صفا داد تا نور حق در آن تجلى یابد. تخلق به اخلاق کریمه، پرهیز از رذایل و مراقبت از نفس، زمینه را براى تابش نور حق در قلب فراهم خواهد ساخت. ایمان و اطمینانى که از این طریق به دست مىآید، به مراتب بالاتر از آن حدى است که در سیر عقلانى و فکرى حاصل مىگردد.
باید در نظر داشت که امکان وجود عوامل شک آور در ارکان اعتقادى و بنیانهاى معنوى زیاد است ، از این رو باید آن قدر خود را از نظر بینش و ایمان قوى کنیم که تحت تأثیر القائات و شبهات قرار نگیریم. بلکه با منطقى استوار با اندیشههاى نادرست به مقابله برخیزیم. در این صورت هیچ گاه حق و باطل بر ما مشتبه نمىشود .
اکنون توصیه مىشود که با مطالعه کتب قوى؛ مانند آثار استاد شهید مطهرى و... به استحکام و ژرف سازى آگاهىهاى دینى بپردازید .
برای پاسخ به سؤال فوق ابتدا معنی امام روشن می شود، سپس به پاسخ می پردازیم.
تعریفی که اندیشمندان شیعه از امام دارند چنین است:
امامت ریاستی است عمومی هم در امور دینی هم در امور دنیایی (1) از نظر اعتقادی نیز شیعه امامت را لطف خداوند به بندگان خود می داند،
امام صادق(ع) نیز در شرح موقعیت امام عبارات روشنی را بیان داشت وفرمود: امامت میثاقی است بین خدا و انسان (2) و آن که بمیرد وامام خود را نشناسد همچون کافر مرده است.(3)
چنین امامی؛ از نظر اعتقادی دو نوع ولایت بر جامعه دارد
1) ولایت تکوینی که مضمون روایت «لولا الحجه لساخت الارض اهلها؛ اگر زمین از حجت خدا خالی باشد زمین اهل خودش را در خود فرو می برد» (4) ، بنابراین زندگی موجودات عالم به زنده بودن امام(ع) است.
2) ولایت تشریعی امام (ع) است که ولایت تشریعی امام از جنبه های مختلف اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و ... است که مضمون آیات ابتدایی سوره مؤمنون در سایه عمل و اطاعت از ولایت تشریعی آنان حاصل می شود تا انسان وارث بهشت شود «اولئک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون»(5)
اما از نظر اخلاقی: همان طور که هدف بعثت رسول خدا(ص) تکمیل مکارم و فضایل اخلاق معرفی شده ائمه اطهار(ع) نیز سعی داشتند فضایل و حسنه نفسانی و روش اکتساب آنها را تعلیم دهند چنانکه بخش وسیعی از روایات و احادیث باقی مانده از آنان در زمینه مسایل اخلاقی است و وجود امام (ع) نیز بهترین الگو برای جلوگیری از افراط و تفریط های مسایل اخلاقی است. بنابراین تکامل روحی ومعنوی تنها در پرتو وجود امام(ع) انجام می گیرد.
اما از نظر سیاسی و اجتماعی: شهید مطهری می نویسد: مسأله امامت را اگر از وجهه های اجتماعی و سیاسی یعنی از وجه حکومت و رهبری در نظر بگیریم نظیر عدل است یعنی داخل در حوزه امور ایمانی است و اگر از جنبه معنوی بنگریم یعنی از آن نظر که امام به اصطلاح احادیث حجت خدا و خلیفه الله است رابطه معنوی میان هر فرد مسلمان و انسان کامل هر زمان ضروری است، جز مسایل ایمانی است(6)
وظیفه و شؤون امام (ع) از نظر اجتماعی و سیاسی با توجه به کتاب الحجه اصول کافی چنین بیان شده است که امام(ع) علاوه بر دادن مواد تفکر، روش فکر کردن و نجات انسانها از اسارتهای فکری، عوامل محیطی،تعصب، تقلید و هوسهای نفسانی، شأن رهبری جامعه را نیز به عهده دارد به عبارتی هم به لحاظ اینکه فهم او از دین کامل است هم دارای مرجعیت دینی برای هدایت معنوی جامعه است و هم دارای رهبری سیاسی برای اداره جامعه؛ گرچه ممکن است در اداره جامعه کسی را از طرف خدا اذن دهد یا منصوب کند.
وجود امام در جامعه شرط اصلاح و رفاه مردم است زیرا آنکه ستمکار را از ستم باز می دارد،مردمان را ایمان و عبادت و دادگستری می آموزد و به نگهداشت امور اجتماعی تشویق می کند امام است چنانکه امام صادق(ع) فرمود: امام(ع)برای مردم شاهد است و باب الله و راه به سوی خدا و مفسر وحی،او دارای قدرت معجزه و استدلال محکم است و همچون ستارگان برای ساکنان آسمانها برای حفظ و هدایت مردم این زمین به امامت برگزیده شده است، آنان شبیه کشتی نوح هستند، هرکس بدانها دست یابد رستگار می شود و به ساحل نجات می رسد.(7)
در روایتی دیگر از امام صادق(ع) نقل شده است که خداوند هدایت روحانی مردم را به آنان تفویض کرده است مردمی که باید همیشه چنین رهبر و هادی را داشته باشند حتی اگر دو نفر در روی کره زمین باقی بمانند یکی از آندو به خاطر نیاز به ارشاد و هدایت امام می شود.(8)
اصل نیاز جامعه به رهبری و مدیریت یک امر بدیهی است؛ چون هیچ جامعه ای بدون رهبر بقا و دوام نخواهد یافت.
نظام همه امور در گرو وجود مدیریّت صحیح است، لذا هر جمعیتی، وقتی بخواهند تشکیل شوند در بین خود رئیس و رهبری را انتخاب می کنند و این مسأله، عملاً مورد اتفاق همة ملل بوده و هست، اگر چه در نوع و شکل آن و فردی یا گروهی بودن آن تفاوتها و نظرات مختلف دارند.
امّا خصوص نظام امامت و ولایت؛ برای آن است که نظام های دیگر هیچ یک مقاصدی را که بشر از یک نظام سالم و عدل انتظار دارد برآورده نمی کنند و در هیچ یک از آنها اصل حکومت اصلح و افضل و اصل نفی استضعاف و عدم تجاوز به حقوق دیگران مراعات نمی شود. نظام هایی که در طرف افراط و تفریط قرار دارند فقط جنبه حیوانی بشر را ملاحظه می نمایند و حکومت و سازمانهای آن مانند یک مؤسسه دامداری مدرن بر آورنده نیازهای حیوانی بشر می باشند.
نظام امامت و رهبری، شعاع و شعبه عقیده توحید است و باید چنان که عالم تکوین دارای نظام واحد و قوانین واحد است، نظام تشریع و قوانین و ادارة امور مردم نیز طبق آن واحد باشد و چنانکه در آن جا غیر خدای یگانه و اراده و تقدیر او مداخله ندارد، در محیط اختیار بشر نیز غیر برنامههای تشریعی الهی برنامة دیگری مطرح نشود و احدی خودسرانه و مستبدانه حق مداخله در امور مردم و امر و نهی و حکومت بر آنها را نداشته باشد.
تمام حکومتها و ولایتها و تصرفات جزئی و کلی بشر، باید به اذن خدا باشد تا همه در مسیر و احد به سوی هدف واحد به حرکت کمالی خود ادامه دهند.
غیر از نظام خدا، همة نظامها طاغوتی و غیر از نظام امامت، همه، شرک و طاغوت پرستی و استعباد و بیاحترامی به حقوق انسان و حکمرانی بشر بر بشر و استعلا و استکبار است.
این حکومت، سلطنت و پادشاهی، و سلطة فردی بر فرد یا افراد دیگر و خود کامگی و فرمانروائی نیست، این حکومت، امامت و مقتدا و اسوه بودن و خلافت از جانب خدا و کار برای خدا و برای رضای او کردن است که برحسب آیاتی مثل:
«اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً» بقره/(9)
[من تو را برای مردم امام قرار میدهم.]
و «اِنّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ، فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِ» (10)
[ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق حکم کن.]
و نیز آیة:
«وَ جَعَلْنا مِنْهَمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بَأَمْرِنا، لَمّا صَبَرُوا» (11) [و از ایشان امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت میکنند…]
شأن و موضع و مقامی است که از جانب خدا به بندگان برگزیدهاش اعطا شده است و در تمام اعصار ادامه داشته و خواهد داشت.
و به این ملاحظه است که در نظام امامت، وقتی از جانب ولیّ امر، خواه شخص امام یا کسانی که از جانب او منصوب و معین شدهاند و یا یکی از فقهاء که در عصر غیبت نیابت عامّه دارند، امری صادر گردد، باید اطاعت شود و مخالفت آن ردّ حکم در حکم خدا و شرک به خدا است.
نظامی است که شرط رهبری آن، عصمت و صلاحیتی است که هر کس، از جانب خدا و پیغمبر، به رهبری آن منصوب شد، واجد این صلاحیت است و بدون معرفی خدا و پیغمبر، کشف و تشخیص آن با وسایل دیگر، قابل اعتماد نبوده بلکه اکثراً خلاف واقع میشود.
یکی از مواد مهم برنامه نظام امامت که نظام تمام عیار اسلام و مجری اهداف و عدالت اسلام است استقرار قسط و عدل مطلق است که این نظام عهده دار آن می باشد و بایستی در راه تحقق عدالت به معانی وسیعی که دارد، هرچه ممکن است و قدرت دارد کوشش و تلاش نماید و این ماده، چنان مهم است که بیشتر مواد برنامه نظام امامت را تحت الشعاع قرار داده است. بیشتر انتقاداتی که از نظامات دیگر شده و می شود بر اساس همین ماده است و بزرگترین دلیل بر بطلان آن نظام ها ،فقدان همین ماده است.
این هدف اگرچه به طور مطلق و کامل در زمانی که حضرت پیامبر اکرم و حضرت علی (علیهما السلام) رسماً عهده دار حکومت اسلامی بودند به واسطة عدم اجتماع شرایط محقق نشد و در اعصار سایر ائمه معصومین (علیهم السلام) هم امکاناتی نبود امّا همان مدت کوتاه زمامداری رسمی حضرت رسول(ص) در مدینه بعد از هجرت که آغاز تشکیل حکومت رسمی اسلام بود و نیز زمامداری حضرت علی(ع) و قیام تاریخی سید الشهدا(ع) و سیرة تمام ائمه طاهرین که مسؤولیتی را در حکومت زمامداری غاصب غیر عادل قبول نکردند و مبارزه منفی را ادامه دادند، جهت نظام امامت را معین کرد و به مردم فهماند که آن نظاماتی را که غاصبان بوجود آورده اند، در جهت عدالت و مساوات و برادری و برابری اسلامی قرار ندارد. علاوه بر این که روش ائمه طاهرین برنامه امامت و جهت آن را تعیین کرد هر مسلمان را مکلف کرد تا به هر نظامی که در خلاف این جهت باشد معترض باشد و الغای آن را خواستار گردد.
در احادیث متواتری که حکومت حق و عدل را به زمامداری حضرت مهدی (صلوات الله علیه) اهل بیت(ع) نوید داده اند با تکیه به این امتیاز که «زمین را پر از عدل و قسط می نماید» بطور صریح دخالت عدالت در نظام امامت و مأموریت بزرگ و جهانی حضرت مهدی(عج) را برای استقرار عدل جهانی اعلام فرموده اند.
و از نظر روانی، این اعلام و این منطق و این آینده نگری در انسان، یک حالت شدید تنفر از ظلم و ستم و دوستی و خواهش عدل و قسط به وجود می آورد که هیچ چیز جز عدالت و قسط او را قانع نمی سازد.
1. قواعد المرام، ص 174؛ تمهید الاصول 248؛ باب حادی عشر ص 39.
2.اصول کافی، ج 1، ص 318 کتاب الحجة.
3. همان، ص 462.
4. بحار الانوار، ج210/16.
5. مؤمنون، 11.
6. امامت ورهبری، ص 92.
7. کافی ج 207/1 به بعد رساله اعتقادات صدوق.
8. کافی ج 205/1 به بعد کتاب الحجه.
9- سوره بقره آیه 124
10- سوره ص آیه26
11- سوره سجده آیه24
قطب راوندی میگوید خصال پسندیده امامت، فضل، علم، صفات نیکو و اخلاق حسنه امام هادی مانند پدران بزرگوارش بود. موقعی که شب فرا میرسید آن حضرت متوجه قبله میشد و مشغول عبادت و اطاعت پروردگار سبحان میگردید و ساعتی از عبادت باز نمیایستاد آن حضرت جبه پشمینهای میپوشید و بالای سجادهای از حصیر میایستاد.{1}
صدوق در کتاب امالی خود از ابو هاشم جعفری روایت میکند که گفت: یک وقت فقر و فاقه شدیدی به من روی آور شد. من به حضور حضرت هادی شرفیاب گردیدم، آن بزرگوار اجازه نشستن به من داد، همین که نشستم به من فرمود: ای ابو هاشم شکر کدام نعمتهایی را که خدا به تو عطا فرموده میتوانی ادا کنی؟ ابو هاشم میگودی: من ندانستم چگونه پاسخ دهم ناگاه دیدم آن حضرت آغاز سخن نمود و فرمود خدا به تو ایمان داده و به وسیله ایمان، آتش جهنم را بر بدن تو حرام کرده، عافیت و سلامتی را به تو مرحمت نموده و بدین وسیله تو را توفیق عبادت و اطاعت داده و صفت قناعت به تو مرحمت فرمود و بدین وسیله آبرو و حیثیت تو را حفظ کرده، ای ابو هاشم! من بدین لحاظ در سخن گفتن بر تو سبقت گرفتم که گمان میکردم تو میخواهی از آن خدای شکایت کنی که این همه نعمت به تو ارزانی داشته است. اکنون دستور دادهام که مبلغ صد دینار زر سرخ به تو بدهند، موقعی که آن مبلغ پول را به تو دادند آن را بپذیر.
یک روز یحیی بن اکثم در مجلس واثق بالله که از خلفای بنی عباس به شمار میرفت، حاضر شد در آن مجلس که دانشمندان و فقیهان حضور داشتند، گفت: هنگامی که حضرت آدم اعمال حج را انجام میداد، چه کسی سر آن حضرت را تراشید؟ همه از پاسخ دادن به این پرسش عاجز شدند. واثق گفت شخصی هست که پاسخ آن را میداند، آن گاه حضرت امام هادی را حاضر نمود امام فرمود: مرا از سخن گفتن درباره این موضوع عفو نما، واثق گفت: تو را به خدا قسم میدهم که پاسخ این پرسش را بگویید. حضرت هادی(ع) فرمود: اکنون که دست بردار نیستی پس بدان که پدرم از جد بزرگوارم از پدرش و او از جد معظم خویش و او از پیامبر برای من نقل کرد که فرمود: آن دم که حضرت آدم اعمال حج را بجا میآورد، جبرئیل یاقوتی از بهشت آورد و به سر مبارک حضرت آدم مالید پس موهای سر آن حضرت ریختند و هر جا که بر روشنی آن یاقوت رسید آنجا را جز حرم قرار دادند.{2}
در کتاب جنات الخلود آمده است که حضرت امام علی النقی(ع) در نهایت جلالت، وقار، کرم و اعتبار بوده آن حضرت به قدری محجوب بود که به صورت کسی نگاه نمیکرد، بر مطلبی اصرار و ابرام نمینمود. بلند سخن نمیگفت، مایل نبود در صدر مجلس بنشیند ولی دیگران همیشه آن بزرگوار را به جهت جلالت و نجابتی که داشت، در صدر مجلس جای میدادند.{3}
امام علی النقی(ع) در گفتار شگرف و ژرف خویش در زیارتی به نام زیارت جامعه، از دریای دانش خود ما را بهرهمند ساخته است و بزرگان اهل علم، این زیارت را بهترین زیارت دانستهاند. شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه و شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام این زیارت را نقل کردهاند این زیارت در کتاب مفاتیح الجنان به زیارت جامعه موسوم است با آنکه اختناق و ستم در زمان این امام همام، از حد فزون بوده است، در عین حال برخی از مشتاقان توانستهاند به قدر ظرفیت خویش از امام کسب فیض نمایند، شیخ طوسی 185 نفر از کسانی را که از امام هادی روایت کردهاند، نام میبرد که در میان آنها چهرههای درخشانی به چشم میخورد مانند:
الف) حضرت عبدالعظیم حسنی که در شهر ری مدفون است و امام هادی(ع) درباره ثواب زیارت قبر او میفرماید: اگر کسی قبر عبدالعظیم را زیارت کند، مثل کسی است که قبر امام حسین(ع) را زیارت کرده است.
ب) حسین بن سعید اهوازی که از یاران امام رضا و امام جواد و امام هادی(ع) بود و اهل کوفه بوده است ولی به همراه برادرش به اهواز منتقل شد و از آنجا به قم رفت و در قم جهان را بدرود گفت.
چ) فضل به شاذان که از اکابر متکلمان و افاضل مفسران و محدثان بوده است و در زمان امام عسکری از دنیا رفت و قبرش در یک فرسخی نیشابور فعلی، زیارتگاه شیعیان است.{4}
حضرت علی النقی(ع) در سال 254 هجری در روز سوم ماه رجب به دست متوکل مسموم شده و به شهادت رسید امام حسن عسکری بر جنازه پدر نماز خواند و حضرت را در سامرا در خانه خویش به خاک سپرد. در پایان این گفتار دلهایمان را به یکی از گفتار دلنشین این امام همام منور میکنیم:
حضرت فرمود: «الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر الاخرون»؛ دنیا بازاری است که گروهی در آن سود میبرند و گروهی زیان.{5}
اگر ما معرفت خود را نسبت به ائمه و تعالیم گوهربارشان بیشتر سازیم و سفارشهای آن بزرگواران را به کار ببندیم حتماً از گروهی هستیم که در دنیا سود جسته و در آخرت خرسند و شاد هستند خداوند توفیق عمل کردن به دستورهای بزرگان دین را به همه ما مرحمت فرماید/
پاورقی:
[1].ستارگان درخشان، ج 12، ص 19
[2].همان، ص 23
[3].همان، ص 49 [4].منتهی المقال، ص 242 [5].تحف العقول، ص 358
شفای بیماران از طرف خدا یا امامان یا پیامبر معجزه یا کرامت محسوب می شود ودربین اندیشمندان دینی این بحث مطرح شده است که آیا معجزه، فعل مستقیم خدا است یا معجزه فعل پیامبر یا امام به اذن خدا است، دو نظریه مطرح است که به توضیح آن میپردازیم:
أ ) برخی بر این باورند که معجزه فعل مستقیم خدا است.
ب ) نقطه مقابلش این است که این امر با قدرت و اراده پیامبر یا امام صورت میگیرد، یعنی او دارای یک قدرت خارق العاده و یک اراده فوق العاده میشود که با قدرت و اراده، هر چه را که بخواهد، انجام میدهد، ولی با اذن خدا این کارها را انجام می دهد.
قدرت را خدا به او داده است و در نتیجه او اراده میکند که فلان کار انجام بگیرد وانجام هم میگیرد.
عدهای نظریه اوّل را پذیرفته اند و اسم این کارها را کار خدایی گذاشته اند و کارها را میان خداوند و غیر خدا تقسیم کرده. و گفتهاند کارهای کوچک مانند دمیدن، فوت کردن و عصا را دریا به زدن کار بنده است، ولی شکافته شدن دریا و زنده شدن مردگان کار خدا است و در قدرت بنده نیست.
دسته دوم معتقدند که معجزات را کار پیامبران وائمه است. این گروه به آیاتی استناد میکنند که قرآن این معجزات را به شخص پیامبر نسبت میدهد، ولی همواره تکیهاش این است که این کار «باذن الله» صورت میگیرد. فعل پیامبر یا امام است، ولی با اذن الهی، زیرا در قرآن آمده است که: «ما هرگز نمیتوانیم معجزهای جز به فرمان خدا بیاوریم»(1)
بنابر این معجزه کار خدا است و تنها به فرمان او انجام میگیرد. کسانی که معجزه یاکارهای خارقالعاده انجام میدهند، تنها با اجازه خداوند میتوانند چنین کارهایی را انجام دهند. خداوند به هر کس که شایستگی این کار را داشته باشد، این اجازه را میدهد که برخی از کارهای خارقالعاده را انجام دهد تا مردم پی به حقانیت او ببرند.
در پایان پرسیده اید که اگر قرار است بیماری شفا پیدا کند چرا دچار بیماری می شود؟
پاسخ آن است که خداوند مقدر کرده است اگر کسی اصول بهداشتی را رعایت نکند بیمار می شود وبرای معالجه بیماری نیز اسبابی قرار داده است ، یکی از این اسباب مراجعه به پزشک و استفاده از داروهای معمولی و یکی از این اسباب مراجعه به ائمه و پیشوایان دینی و شفا پیدا کردن به دست ایشان است.
دیدگاه الهی بر اساس توحید افعالی هر علتی که در عالم اثری را در پی دارد از خداست یعنی خدا هم وجود آن علت و هم اثربخشی آن را ایجاد کرده پس همه چیز در عالم به اذن الهی تأثیر می کند.
خداوند، جهان هستى را بر اساس نظام اسباب و مسببات قرار داده است و فیض خود را تنها از طریق مجارى و اسباب اعطا مىکند«أبى الله ان یجرى الاشیاء الاّ بالاسباب»؛ (2)
انسان براى رسیدن به مقصود خویش، باید به اسباب و وسایط متوسّل شود؛ مثلاً اگر بخواهد زمین خشک و بایرى را تبدیل به مزرعهاى سر سبز و یا باغى آباد کند، باید زمین را شخم بزند، نهال یا دانه و بذر درون زمین بکارد، به موقع کود و آب بدهد، به اندازه لازم سم پاشى کند و... اگر مىخواهد به طبقه دوم یا سوم یک ساختمان برسد، باید از پلههاى آن بالا رود، یا سوار آسانسو یا پله برقى شود و همین طور در سایر کارهاى روزمره زندگى، انسان به اسباب و وسایل براى رسیدن به مقصود خود تمسّک و توسّل مىجوید. بر این اساس، توسّل لازمه زندگى انسان در جهان هستى است؛ جهانى که بر آن قانون اسباب و مسببات حکمفرما است.
بنابراین، خداوند - که هستى عالم از او است و ادامه هستى و هر حرکت، نیرو و تغییرى وابسته به او و ناشى از فیض او است - خود براى اعطاى فیض خویش، مجارى و اسبابى را قرار داده است.
بنا بر این شفای بیماران هم می توان به خدا نسبت داد و هم به امامان زیرا امامان و پیشوایان دینی نیز اسباب ووسایطی از طرف خدا هستند تا بیماران شفا پیدا کنندواز سوی دیگر بیماری و شفا هردو به تقدیر الهی است یعنی خداوند مقدر کرده که اگر افراد اصول بهداشتی را رعایت نکنند بیمار می شوند واگر از اسباب معالجه و شفا استمداد کنند بیماری درمان خواهد شد و شفا دادن نیز یکی از این اسباب و وسائل است.
پاورقی:
1 – سوره ابراهیم (14)، آیه 11؛ برای توضیح بیشتر ر. ک. به: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 4، ص 484 – 464.
2) بحارالانوار، ج 2، ص 90