ادله فراوانی بر اثبات وجود خدا اقامه شده است که در ذیل به یکی از آن ها اشاره می کنیم.
ـ برهان امکان، یا برهان «امکان و وجوب». این برهان از چهار مقدمه یقینی تشکیل می یابد:
الف) هیچ ممکن الوجودی ذاتاً ضرورت وجود ندارد، یعنی هنگامی که عقل، ماهیتش را در نظر می گیرد، آن را نسبت به وجود و عدم، یکسان می بیند و صرف نظر از وجود علت، ضرورتی برای وجود آن نمی بیند.
این مقدمه، بدیهی و بی نیاز از اثبات است. زیرا محمول آن از تحلیل مفهوم موضوع به دست می آید و فرض ممکن الوجود بودن عیناً فرض نداشتن ضرورت وجود است.
ب) هیچ موجودی بدون وصف ضرورت، تحقق نمی یابد، یعنی تا هنگامی که همه راه های عدم به روی آن مسدود نشود، به وجود نمی آید، و به قول فلاسفه «الشیء ما لم یجب لم یوجد». به دیگر سخن: موجود یا ذاتاً واجب الوجود است و خود به خود ضرورت وجود دارد و یا ممکن الوجود است، و چنین موجودی تنها در صورتی تحقق می یابد که علتی آن را ایجاب کند و وجود آن را به سر حدّ ضرورت برساند، یعنی به گونه ای شود که امکان عدم نداشته باشد. این مقدمه هم یقینی و غیر قابل تشکیک است.
ج) هنگامی که وصف ضرورت، مقتضای ذات موجودی نبود، ناچار از ناحیه موجود دیگری به آن می رسد، یعنی علت تامه، وجود معلول را ضرورت بالغیر می سازد.
این مقدمه نیز بدیهی و غیر قابل تردید است، زیرا هر وصفی از دو حال، خارج نیست: یا بالذات است و یا بالغیر. هنگامی که بالذات نبود، ناچار بالغیر خواهد بود. پس وصف ضرورت هم که لازمه هر وجودی است، اگر بالذات نباشد، ناچار در پرتو موجود دیگری حاصل میشود که آن را علت می نامند.
د) دور و تسلسل در علل محال است. این مقدمه هم یقینی است، زیرا دور و تسلسل برگشت به اجتماع نقیضین می نماید و محال بودن اجتماع نقیضین بدیهی است.
با توجه به این مقدّمات یقینی، برهان امکان به این صورت تقریر میشود: موجودات جهان، همگی با وصف ضرورت بالغیر، موجود می شوند، زیرا از یک سو ممکن الوجود هستند و ذاتاً وصف ضرورت را ندارند (مقدمة اوّل) و از سوی دیگر، هیچ موجودی بدون وصف ضرورت تحقق نمی یابد (مقدمه دوم) پس ناچار، دارای وصف ضرورت بالغیر میباشند و وجود هر یک از آنها به وسیلة علتی ایجاب میشود (مقدمه سوم).
اکنون اگر فرض کنیم که وجود آنها به وسیله یک دیگر ضرورت می یابد، لازمه اش دَوْر در علل است و اگر فرض کنیم که سلسلة علل،تا بی نهایت پیش می رود، لازمه اش تسلسل است و هر دوی آنها باطل و محال میباشد(مقدمه چهارم) پس ناچار باید بپذیریم که در رأس سلسله علت ها موجودی است که خود به خود ضرورت وجود دارد، یعنی واجب الوجود است.
این برهان را به صورت دیگری نیز می توان تقریر کرد که نیازی به مقدمه چهارم (ابطال دور و تسلسل) نداشته باشد، و آن این که: مجموعه ممکنات به هر صورت که فرض شود، بدون وجود واجب الوجود بالذات، ضرورتی در آنها تحقق نمی یابد، در نتیجه، هیچ یک از آنها موجود نمی شود، زیرا هیچ کدام از آنها خود به خود دارای ضرورتی نیستند تا دیگری در پرتو آن ضرورت یابد.
به دیگر سخن: ضرورت وجود در هر ممکن الوجودی ضرورتی عاریتی است و تا ضرورتی بالذات نباشد، جایی برای ضرورت های عاریتی نخواهد بود.
2ـ برهان تقدّم:
علت، تقدّم وجودی دارد بر معلول (نه تقدّم زمانی). معلول با این که هم زمان با علت است و از این نظر تقدّم و تأخری در کار نیست، در مرحله و مرتبه بعد از علت قرار گرفته و مشروط به وجود علت است، بر خلاف علت که مشروط به وجود معلول نیست، یعنی درباره معلول صادق است: «تا علت وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمیکند» اما درباره علت صادق نیست که: «تا معلول وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمی کند». کلمه «تا» مفید مفهوم شرطیّت و مشروطیّت و تقدّم ذاتی است.
مثال: فرض میکنیم گروهی می خواهند در امری، مثلاً حمله به دشمن، اقدام کنند اما هیچ یک از آنها حاضر نیست پیش قدم شود و حتی حاضر نیست هم قدم باشد. به سراغ هر کدام که می رویم، میگوید «تا» فلان شخص حمله نکند، من حمله نخواهم کرد. شخص دوم همین را نسبت به شخص سوم میگوید و شخص سوم نسبت به شخص چهارم و همین طور... یک نفر پیدا نمی شود که بلا شرط حمله کند. آیا ممکن است در چنین وضعی حمله صورت گیرد؟ البته نه، زیرا حمله ها مشروط است به حمله دیگر، حمله غیر مشروط وجود ندارد و حمله های مشروط که سلسله را تشکیل می دهند، بدون شرط، وجود پیدا نمی کنند، نتیجه این است که هیچ اقدامی صورت نمی گیرد.
اگر سلسله ای غیر متناهی از علل و معلولات فرض کنیم، چون همه ممکن الوجود می باشند، وجود هر کدام مشروط بر وجود دیگری است که آن دیگری نیز به نوبه خود مشروط به دیگری است، تمام آنها به زبان حال میگویند «تا» آن یکی دیگر وجود پیدا نکند، ما وجود پیدا نخواهیم کرد، و چون این زبان حال، زبان همه است، بلا استثنا، پس همه یک جا مشروط هایی هستند که شرط شان وجود ندارد، پس هیچ یک وجود پیدا نخواهد کرد.
از طرف دیگر چون می بینیم موجوداتی در عالَم هستی وجود دارد، پس ناچار واجب بالذات و علت غیر معلول و شرط غیر مشروطی در نظام هستی هست که اینها وجود پیدا کرده اند.
اسلام می خواهد زن کرامت داشته باشد و وقتى درجامعه حضور پیدا می کند به عنوان یک انسان ظاهر شود نه به عنوان جنس مخالف مرد.
زن و مرد در درجه اول هر دو انسانند و هر دو باید در محیط اجتماع و در برخورد با یکدیگر به گونه اى ظاهر شوند که مایة الودگى و ناپاکى جامعه نشوند.
زن مسلمان، تجسم حرمت و عفت در جامعه است، حفظ پوشش و داشتن حجاب به نوعى احترام گذاردن به زن و محفوظ نگه داشتن وى از نگاه هاى شهوانى و حیوانى است. در محیطى که حجاب است و شرایط دیگر اسلامى رعایت می شود دو همسر تعلق به یکدیگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است، ولى در بازار آزاد برهنگى و بى حجابى که عملاً زنان به صورت کالاى مشترک (لااقل در مرحله غیر آمیزش جنسی) در آمده اند دیگر قداست پیمان زناشویى مفهومى نمى تواند داشته باشد.
بنابراین ، دین مقدس اسلام براى حفظ حرمت زن و حراست از آلودگى اجتماع و جلوگیرى از شعله ورشدن غریزة جنسى ، رعایت حجاب را براى زنان لازم دانسته است.
مسئلة حجاب براى زن، یک حکم مسلم و قطعى اسلامى و قرآنى است و خداى عالم با در نظر گرفتن مصالح و مفاسد، حجاب را واجب فرموده است.
اسلام از مرد نیز خواسته است که در برخورد با نامحرم چشمهای خود را به زیر اندازد و از نگاه بپرهیزد. و نیز در پوشیدن لباس، عفت و شؤون اسلامی را رعایت نماید. اما به هر حال، جمال زن و وضعیت جسمی و روحی او اقتضای رعایت بیشتر حجاب و حیا را دارد. افزون بر این، در صورت توجه زنان به مسائل عفاف و امنیت فردی و اجتماعی، این مسئله خود مانع بزرگی بر سر راه هوسبازان و فساد در جامعه میشود.
براى اطلاع بیشتر به کتاب حجاب شهید مطهرى و کتاب حجاب فتحیه فتاحى زاده را مطالعه فرمایید.
در پاسخ به سؤال، ابتدا باید نگرشى اجمالى به ماهیت هیپنوتیزم نمود و سپس پاسخ سؤال شما را بدهیم.
دانشمندان از دیرزمان دریافته بودند که سیاله مغناطیسى خاصى در انسان وجود دارد که با استفاده از تکنیکهاى خاصى، مىتواند به وسیله آن در افراد دیگر اثر بگذارد.
در آغاز وجود چنین نیرویى در مشرق زمین کشف شده بود. کلدانىها، مصرىها و هندىها به آن پى برده بودند و براى درمان اعصاب و بىاشتهایى، از آن استفاده مىکردند. اما چندان شکل عمومى نداشت تا این که یک پزشک اتریشى به نام «مسمر» در اواخر قرن 18 میلادى (در سال 1775) آن را به عنوان یک کشف علمى مطرح ساخت و گفت: در وجود انسان نیروى سیال مخصوصى وجود دارد که مىتوان براى درمان بعضى از بیماران، از آن استفاده کرد. تا این که «پویسکور» یکى از شاگردان مسمر به روش استاد آشنا شد و براى درمان بیماران از این نیروى مرموز بدن خود استفاده مىکرد و به اصطلاح این امواج مغناطیسى مخصوص را به بدن بیمار روانه مىساخت.
یک روز هنگامى که مشغول درمان یک روستایى بود، ناگهان با نهایت تعجب دید او به خواب فرو رفت.
او از این جریان سخت متوحش و دستپاچه شد و خواست وى را بیدار کند، او را صدا زد برخیز برخیز، در این موقع با صحنه عجیبترى روبه رو شد. بیمار در حالى که هنوز در خواب بود از جا برخاست و شروع به راه رفتن کرد او با تعجب و وحشت گفت: بایست بیمار ایستاد، کمکم فهمید که بیمار درحالى شبیه به خواب فرورفته که با خوابهاى معمولى بسیار فرق دارد. او در این حال صداى خواب کننده را مىشنود و هر چه به او دستور داده شود انجام مىدهد بالاخره هر طور بود، او را بیدار و به حال عادى برگرداند و به این ترتیب موضوع خواب مغناطیسى لااقل درآن محیط کشف شد و معلوم گردید که از طریق مانیتیسم (سیاله مغناطیسى) مىتوان به هیپنوتیزم (خواب مغناطیسى) دست یافت.
با ادامه تحقیقات در این زمینه، آشکار شد که نگاههاى طولانى به یک نقطه نیمه روشن، توام با تلقینهاى پىدرپى، به ضمیمه استفاده از سیاله مزبور، براى خواب کردن افرادى که آمادگى دارند کافى است وبا این سه عامل مىتوان افراد را به خواب مغناطیسى فرو برد.
مسأله مهم این جا بود که «عامل» (خواب وارهگر) مىتوانست جانشین اراده و تصمیم «معمول»، (سوژه خواب رونده) گردد، و معمول به تمام معنا تسلیم اراده او شود و هر دستورى به او بدهد بدون چون و چرا انجام دهد.
به عبارت دیگر هیپنوتیزم نوعى تحت کنترل قرار گرفتن فردى ضعیف (سوژه) توسط «قدرت ذهنى» فردى قوى به لحاظ تمرکز ذهنى (نه حرکات و تلفیقات ظاهرى هیپنوتیزور) قلمداد شده است. (ر. ک: حساسیت به هیپنوتیزم، هیلگارد).
آن چه در این جا مورد نظر مىباشد، این است که تأثیرات خواب وارهگر (هیپنوتیزور) بر سوژه اعم از آن که ناشى از حرکات، تلقینات، تکنیکهاى ایدئوموتودیک، ریلاکسیک و... باشد و یا ناشى از قوت روح و ذهن که از طریق ریاضت و تمرین حاصل شده است، در هر صورت چگونه تأثیرى است؟ آیا صرفا ایجاد یک سرى تصورات و خیالات و تلقینات غیر واقعى است و یا آن که آنچه را که سوژه ادراک مىکند یا بدون ادراک بر زبان مىآورد و ظاهر مىسازد، واقعیتى تردید ناپذیر است؟
این مسأله هنوز جاى بحث بسیار دارد، ولى آنچه در حال حاضر مىتوان گفت آن است که:
اولاً، حرکاتى که از معمول سر مىزند وسخنانى که برزبان مىراند، چیزى جز تلقینات عامل نیست مثلاً اگر به یک زبان خارجى که قبلا آشنایى نداشته تکلم مىکند، یا اعلام مىدارد در فلان منطقه هستم، یا راه مىرود و. همه القائات خواب وارهگر است و از حقیقت بهرهاى ندارد. البته این القائات تنها با حرکات و اشارات نمایشى نیست بلکه از طریق ذهن عامل صورت مىگیرد. بنابراین اگر هیپنوتیزور آن دسته از لغات خارجى را که سوژه تکلم مىکند، نداشته باشد، چنین حرکتى صورت نخواهد پذیرفت.
ثانیاً، در بعضى از موارد- نه به آن داغى که برخى طرح مىکنند- از این شیوه براى درمان برخى از بیماران مىتوان استفاده کرد، و حتى در بعضى از موارد از آن به جاى داروى بیهوشى نیز استفاده نمود که این تأثیر چیزى جز آثار تلقین نیست.
برخى بین مسأله هیپنوتیزم و تجرید روح خلط نموده و آن دو را نیز مشابه یکدیگر فرض کردهاند. درحالى که بین آن دو تفاوت بسیار است و تفصیل آن در این مختصر نمىگنجد ولى امروزه برخى با استفاده از تکنیکهاى پیشرفتهتر هیپنوتیزم، ادعای تجرید روح نموده و کالاى خود را به این نام قالب مىکنند.
در مورد ریاضت که بخشی از پرسش شما اشت توجه شما را به مطالب ذیل جلب می کنیم:
ریاضت در لغت چند معنا دارد:
1. تحمل رنج و تعب براى تهذیب نفس و تربیت خود یا دیگرى،
2. تمرین و ممارست،
3. کوشش و سعى،
4. گوشه نشینى توأم با عبادت و کفّ نفسفرهنگ معین..
و در اصطلاح؛ یعنى، تحمل رنج و مشقت و خود را از نظر جسمانى در محدودیت قرار دادن و در قبال آن به یک توانمندىهاى روحى رسیدن.
انواع ریاضت:
از منظرى کلى، ریاضت را به دو نوع مىتوان تقسیم کرد:
1. ریاضت به صورت مطلق؛ قطع نظر از آموزههاى دینى.
2. ریاضت در قالب آموزههاى دینى و براساس معیارهاى شرعى. فرقهاى این دو عبارت است از:
یکم. ریاضت به معناى مطلق؛ یعنى، اینکه انسان از هر راه ممکن، جسم خود را به مشقت بیندازد تا مهارتها و توانمندى هایى را در بعد روحى به دست آورد؛ قطع نظر از اینکه آیا چنین عملى از نظر احکام شرعى و مبانى دینى صحیح است یا نه؛ از اینرو مرتاضانى که بدون در نظر گرفتن شریعت الهى، ریاضت مىکشند براى رسیدن به هدف خود، هر عملى را انجام مىدهند؛ ولو این که از نظر شرعى کار حرامى باشد یا حتى با کرامت انسانى سازگار نباشد؛ زیرا او بر این باور است که فلان عمل، موجب تقویت روح یا اراده او مىشود. حال آنکه در ریاضتهاى دینى (مانند روزه) هرگز فرد از چارچوب شریعت خارج نمىشود و هر قدرت و نیرویى براى او مطلوب نیست. براساس احکام الهى روزه مىگیرد، زیرا اعمال و احکامى که دین وضع نموده و انسانها را موظّف به انجام دادن آن کرده، بدین جهت است که انسان را در حوزه عبودیت خدا، قرار دهد و او به مقام قرب الهى برسد. پس نتیجه واثر ریاضتهاى شرعى، با غیر شرعى کاملا با هم متفاوت است.
دوم. فرق دیگر ریاضت دینى با ریاضت غیر دینى این است که دین به انسان اجازه ضرر زدن به خود یا به دیگرى را نمىدهد و همواره اعمالى که انسان انجام مىدهد باید یک فایده عقلایى داشته باشد. به عنوان مثال روزه یک عمل واجبى است که افراد مکلف - که داراى شرایط تکلیف هستند باید روزه بگیرند. اما همین روزه اگر در جایى موجب آسیب شدید جسمانى شود یا موجب بیمارى یا تشدید بیمارى گردد، حکم آن لغو مىشود و چنین فردى نباید روزه بگیرد.
در حالى که یک مرتاض ممکن است عملى را انجام دهد؛ صرفا به جهت این که دادن انجام آن موجب تقویت اراده مىشود و کارى ندارد به اینکه این عمل ممکن است براى او ضرر داشته باشد. به عبارت دیگر بر اساس قاعده کلى «لاضرر و لا ضرار فى الاسلام»؛ ضرر رساندن و ضرر دیدن در اسلام و احکام آن قرار داده نشده است و نیز بر اساس قاعده (لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها)؛خداوند هیچ کس را بیش از توانایىاش تکلیف بار نمىکند. این قواعد و اصول را یک مرتاض نه تنها مد نظر ندارد؛ بلکه ممکن است برخلاف آن عمل کند؛ صرفا به این جهت که مىخواهد با ریاضت کشیدن، بعدى از ابعاد روحى و روانى خودش را تقویت کند. از همین روى بسیارى از احکام اولیه در مورد بسیارى از افراد ممکن است تغییر کند یا آن تکلیف اولیه از دوش آنان برداشته شود؛ مثلا اگر کسى بیمار است و روزه گرفتن براى او ضرر دارد یا درمان او را به تأخیر مىاندازد و نیز افرادى که مسافر هستند، نباید روزه بگیرند.
سوّم. فرق دیگر مربوط به انگیزه و هدفى است که مرتاض دنبال کند. مرتاض با چه انگیزه و هدفى جسم خود را به مشقت مىاندازد؟ اگر از مرتاض سؤال شود انگیزه و هدف تو از این عمل چیست؟ ممکن است بگوید: براى تقویت روح یا به جهت تقویت اراده یا به دلیل اینکه بتوانم توانایى به دست آورم. اما اولین شرط روزه این است که روزه دار باید نیت و قصد «قربت» کند: «انما الاعمال بالنیات». البته روزهدار نیز ممکن است انگیزهاش دستیابى به بهشت و نعمتهاى بهشتى باشد؛ اما قصد قربة الى الله دارد او مىخواهد در قالب عبودیت، رضایت خدا را به دست آورد و به دنبال آن از نعمتهاى مادى و معنوى او نیز بهره بگیرد. پس در ریاضتهاى الهى قصد و انگیزه انسانها الهى است؛ ولى مرتاضان معلوم نیست چنین هدفى را دنبال کنند.
چهارم. یکى دیگر از فرق هایى که بین ریاضتهاى غیر دینى و ریاضتهاى دینى وجود دارد، به کارگیرى محصولات و نتایج ریاضت است. یک انسان مؤمن - که در قالب عمل به احکام الهى از جمله روزه گرفتن به کمالاتى دست مىیابد - هرگز حاضر نیست از این کمالى که به دست آورده، سوء استفاده کند و در راه حرام آن را به کار گیرد؛ ولى یک مرتاض ممکن است در اثر ریاضت؛ توانمندى هایى به دست آورد و در راه غیر صحیح و غیر مشروع از آن استفاده کند.
درباره فرق میان دین و شریعت به دو فرقی که در کتاب ارزشمند تفسیرالمیزان ج 5، ص 532 ـ 535 آمده اشاره مینماییم:
1ـ دین و شریعت هر دو در لغت به معنای راهیست که انتخاب شده است ولی از ظاهر قرآن به دست میآید که شریعت اخص و کوتاهتر از معنای دین است.
نخست متذکر میشویم که در قرآن هم دین آمده و هم شریعت. به این دو طائفه از آیات توجه کنید:
طائفه اول درباره دین:
ان الدین عند الله الاسلام : همانا دین نزد خداوند اسلام است. (سوره آلعمران، آیه19)
و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین : هر که جز اسلام دینی بجوید از او پذیرفته نخواهدشد و در آخرت از زیانکاران است (سوره آلعمران، آیه 15).
طائفه دوم درباره شریعت:
لکل جعلنا منکم شرعةً و منهاجا : برای هر یک از شما شرع و راهی قرار دادیم (سوره مائده، آیه 48)
ثم جعلناک علی شریعة من الامر فاتبعها : آنگاه ترا بر یک شریعتی از این امر قرار دادیم پیرویش کن{M (سوره جاثیه، آیه18)
1ـ مقایسه طائفه اول با طائفه دوم میرساند که گویا شریعت راهی است که برای هر یک از ملتها و یا پیامبرانی که بدان مبعوث شدهاند آماده شده چون شریعت نوح و شریعت ابراهیم و شریعت موسی و شریعت عیسی و شریعت محمد(ص).
ولی دین یک قانون و راه الهی عمومی برای تمام ملتهاست واز این روی شریعت نسخ میپذیرد ولی دین به معنای وسیع خود نسخ نمیپذیرد یعنی این گونه نیست که حکم آن پس از مدتی برداشته شود. دین از اول بوده و بعدا هم خواهد بود. پس خداوند بندگان خود را جز به یک دین که همان اسلام و تسلیم در برابر اوست مکلف نساخته ولی آنان را برای رسیدن به آن هدف به راههای گوناگون انداخته و طبق استعدادهای متنوعشان سنتهای مختلفی برایشان درست کرده که همان شریعتهای نوح و ابراهیم و... است.
2ـ فرق دیگری هم هست و آن اینکه دین به یک نفر و عدهای هر طور که باشند نسبت داده میشود ولی شریعت به یک نفر نسبت داده نمیشود. مگر آنجا که آن یک نفر وضع کننده آن بوده و یا قیام به دست او باشد.
گفته میشود: دین مسلمانان و دین یهود و یا شریعت مسلمانان و یهود، و گفته میشود: دین خدا و شریعت او و دین محمد و شریعتِ او و گفته میشود دین زید و دین عمرو ولی گفته نمیشود: شریعت زید و عمرو. (ترجمه المیزان، ج 5،ص 532 تا 534)
3ـ شریعت در ادبیات امروزه به معنای احکام و باید و نبایدهای عملی اطلاق میشود بر خلاف دین که تنها به جنبههای معرفتی و نظری اسلام اطلاق میگردد. البته گاه دین اعم از بخشهای عملی و نظری به کار برده میشود.
بدون تردید موفقیت در هر کاری، مستلزم برنامه ریزی صحیح است و آن هنگامی میسّر است که:
1. برنامه ناظر به اهدافی باشد که انسان در پیش روی دارد.
2. اهداف وقتی از شفافیت برخوردار میشوند که فرصت پیش آمده یا امکانات فراهم شده به خوبی شناخته شده و ارزش گذاری گردد.
3. وقتی انسان ارزش یک فرصتی را بداند یا اهمیت یک نعمتی را درک کند، قدر آن را بهتر میداند و بیشتر از آن بهره برداری میکند.
در مورد اهمیت و ارزش ماه رمضان همین بس که «شب قدر» در آن قرار دارد و ارزش این شب از هزار ماه بهتر است. اگر بخواهیم به صورت یک فرمول ریاضی ارزش شب قدر را به صورت کمی بیان کنیم و با وقتهای دیگر مقایسه کنیم، باید بگوییم: نسبت هر لحظه از ماه مبارک رمضان با لحظات دیگر، مساوی با یک به (ده به توان سه) است.
یکی از اهداف ماه مبارک رمضان، این است که از این فرصت سرنوشت ساز بیشترین بهره را ببریم. اگر بخواهیم به این هدف خود دست یابیم، باید برای لحظه لحظه آن حساب باز کنیم؛ حتی برای ساعاتی که درحال خواب یا استراحت هستیم.
به طور کلی برای بهره برداری از ماه مبارک رمضان، هر کسی باید متناسب با موقعیت شغلی و وضعیت جسمانی و روانی خودش، برنامه ریزی کند. اکنون با توجه به اینکه دانشجو هستیم، مهمترین تکلیف و کاری که به عهده ما است دانش افزایی، تحصیل و تحقیق میباشد. از نظر سنی نیز یک جوان هستیم و از لحاظ جسمانی و روانی نیز از سلامت نسبی برخورداریم، در این صورت باید وقت خود را به چند بخش تقسیم کنیم:
بخش اول. برنامه ریزی برای دانش افزایی و تحصیل
در این قسمت باید ما به عنوان فردی که وظیفه و کار اصلی او تحصیل است، سعی کنیم با جدیت تمام و با تمرکز هر چه بیشتر درسمان را خوب مطالعه کنیم و تکالیف علمی خود را به خوبی انجام دهیم.
بخش دوم. برنامه ریزی برای عبادت
در ماه مبارک رمضان علاوه بر عبادتهای معمول - که در طول سال همیشه باید انجام دهیم مانند نمازهای یومیه - عبادات واجب و مستحب دیگری نیز اضافه شده است؛ مانند خود روزه گرفتن که در سایر ماههای سال بر ما واجب نیست، ولی در این ماه اینچنین است. انجام دادن اعمال مستحبی که در این ماه تأکید فراوانی بر آن شده است؛ مانند تلاوت قرآن، خواندن دعاهای وارده و گفتن ذکر و خواب و استراحت.
بخش سوم. خواب و استراحت
لازمه استفاده بهینه از دو بخش گذشته، این است که خواب و استراحت انسان به مقدار کافی انجام شود. در غیر این صورت در دو بخش اول نیز موفق نخواهید بود. در ماه مبارک رمضان به دلیل جابهجایی اوقات غذا و تغییراتی دیگر تا حدودی چرخه خواب و استراحت نیز تغییر میکند.
توصیه ما به شما این است که سعی کنید: اولا میزان خواب خود را خیلی تغییر ندهید و ثانیا وقت آن را نیز خیلی به هم نزنید فقط با کمی تغییر در چرخه خواب برنامه خواب و استراحت خود را کما فی السابق ادامه دهید، مثلا اگر هنگام سحر حدود یک ساعت (برای سحری خوردن و خواندن نماز شب و نماز صبح بیدار میمانید، این مقدار از خواب را سعی کنید در روز جبران کنید؛ مثلا بعد از نماز ظهر و عصر با توجه به اینکه ناهار از برنامه روزانه حذف شده است، همان وقت را به استراحت و خواب اختصاص دهید تا هم خواب شما جبران شود و هم بعد از ظهر و مقداری از شب را بتوانید بیدار بمانید و از وقتتان استفاده بهتری بکنید.
علاوه بر آنچه بیان شد رعایت نکات زیر به کیفیت استفاده از ماه مبارک رمضان میافزاید:
1. در شبانه روز چند نوبت قرآن تلاوت کنید، مثلا پانزده دقیقه بعد از نماز صبح، پانزده دقیقه بعد از نماز ظهر، پانزده دقیقه شبها بعد از صرف افطاری.
2. ادعیه مأثوره را تقسیم کنید و آنها را نیز در چند نوبت در شبانه روز بخوانید. روزها به همان مقدار دعایی که بین نماز یا بعد از نمازهای یومیه خوانده میشود، اکتفا کنید، ولی شبها کمی وقت بیشتری را صرف خواندن دعا کنید. اگر بعضی از دعاها طولانی است لازم نیست هر شب همه آن دعا را بخوانید.
3. برای استفاده بهینه از زمان در هنگام ایاب و ذهاب، ذکر بگویید (البته ذکرهای بدون صدا و آرام تا شائبه ریا به وجود نیاید).
باید سعی کنید از مرحله ذکر زبانی به مرتبه ذکر قلبی و یاد واقعی خداوند برسید؛ به طوری که او را حاضر و ناظر بر خود بدانید.
4. سعی کنید دائم الوضو باشید و حتی قبل از خواب نیز وضو بگیرید و به بستر خواب بروید؛ زیرا در ماه مبارک رمضان خواب نیز عبادت است و نفس کشیدن نیز تسبیح به حساب میآید.
5. از شب زنده داری و احیاء - به ویژه در شب هایی که فردای آن تعطیل هستند - غفلت نکنید. شاید یکی از مهمترین اعمال در ماه مبارک، شب زندهداری، تهجد، استغفار و نماز شب در نیمه شبها است.
6. حتما در یکی از مجالس بیان احکام و معارف دینی و موعظه در مساجد یا حسینیهها شرکت کنید.
بسیاری از علما و مجتهدان نیز مقید هستند به موعظه و ذکر مصیبتهای گویندگان گوش فرا دهند تا دل و جان آدمی به واسطه شنیدن معارف دینی متذکر و نورانی گردد.
به طور کلی شرکت در مجالس مذهبی، خود را در معرض نفحات و نسیمهای رحمت الهی قرار دادن است که نقش مهمی در حفظ دین و معنویت انسان دارد.
7. از انجام دادن ورزشهای سنگین در طول ماه رمضان اجتناب کنید و در این ماه سعی کنید ورزشهای سبک و آرام (مانند پیاده روی یا نرمش) انجام دهید.
8. مواد مغذی به ویژه غذاهای قندی و پروتئین دار را در رژیم غذایی خود بیشتر استفاده کنید؛ مانند خرما، لبنیات.
9. از پرخوری هنگام افطار و سحری جدا پرهیز کنید؛ زیرا علاوه براینکه چرخه خواب شما را به هم خواهد زد، از سایر برنامههای عبادی و درسی نیز بهره وافی را نخواهید برد.
10. از هدر دادن انرژی بیجا و بی مورد اجتناب کنید؛ به ویژه در روزها مثلا از حرف زدنهای بی مورد و تماشای برنامههای تلویزیونی غیرضروری اجتناب کنید.
به عبارت دیگر با سکوت بیشتر و فیلتر گذاری روی گوشها و کنترل سایر حواس، از هدر دادن انرژی جلوگیری کنید. به تمرکز خود بیفزایید و فرصتهای جدیدی برای انجام دادن کارهای مهمتر ایجاد کنید.
متأسفانه علی رغم اهتمام فراوان دین مقدس اسلام و بزرگان الهى بر رعایت عدالت اجتماعى در تمامى عرصههاى جامعه، و تأکیدات فراوان امام راحل(ره) و مقام معظم رهبرى در این خصوص، هنوز در جامعه اسلامى ما شاهد وجود برخى از بى عدالتىها مىباشیم که به هیچ وجه زیبنده حکومت و جامعه اسلامى نبوده، و نظام اسلامى موظف به مبارزه و محو تمامى اشکال بى عدالتى در جامعه مىباشد.
بر این اساس راه کارهاى اقدامات مبارزه اصولى با بى عدالتىهاى موجود در جامعه را مىتوان در موارد ذیل بصورت مختص بیان نمود:
الف ـ توجه جدّى به رعایت عدالت اجتماعى در برنامه ریزی هاى توسعه و سازندگى کشور:
پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازى کشور مدل براى توسعه اقتصادى و اجتماعى در پیش گرفته شد که این مدل موجب بروز تضادهاى ارزشى و فاصله گرفتن جامعه ازشاخصهاى مطلوب گردید. به گونهاى که توسعه نتایج عکس خود را ظاهر ساخت و فاصلهها را تشدید نمود.
این عامل در برخى از تحلیلها و تحقیقات به عمل آمده، عامل اصلى افول ارزشها و ایجاد نابرابرى در جامعه دانسته شده است.
حضرت آیت الله خامنهاى ضمن انتقاد از ای نروند، مىفرمایند: «در این مرحله از انقلاب، هدف عمده عبارت است از ساختن کشور نمونه که در آن، رفاه مادى هم راه با عدالت اجتماعى و توأم با روحیه و آرمان انقلابى، با برخوردارى از ارزشهاى اخلاقى اسلام، تأمین شود.
هر یک از این چهار رکن اصلى ضعیف یا مورد غفلت باشد، بقاى انقلاب و عبور از مراحل گوناگون آن ممکن نخواهد شد»، (1).
و در جاى دیگر مىفرمایند: «در نظام جمهورى اسلامى ایران اساس همه فعالیتها باید مبتنى بر عدالت باشد زیرا قسط و عدل از همه آرمانها و اهداف نظام اسلامى والاتر و بارزتر است و بر این اساس رونق و شکوفایى اقتصادى هنگامى خوب و ارزشمند است که جهت آنمبتنى بر اقامه قسط و عدل در جامعه باشد.
رشد اقتصادى در جامعه ما هدف اصلى هم نیست، بلکه رشد اقتصادى جزئى از هدف ماست و جزء دیگر عبارت از عدالت است... هر برنامه اقتصادى آن وقتى معتبر است که یا خودش به تنهایى، یا در مجموع برنامهها ما را به هدفِ عدالت نزدیک کند، و الا اگر ما را از عدالت اجتماعى دور کند، فرض بر این که به رشد اقتصادى منتهى بشود کافى نیست»، (2).
ب ـ برخورد فیزیکى، مصادره و بازپسگیرى اموال غاصبان و صاحبان ثروتهاى نامشروع و بادآورده:
امام على(ع) دو اقدام مهم و انقلابى را سرلوحه اقدامات حکومت عدلِ خویش قرار دادند:
1ـ مصادره و باز پسگیرى اموال غاصبان
2ـ احیاء سنت برابرى و مساوات در بهرهمندى از بیت المال.
حضرت آیت الله خامنهاى در این زمینه مىفرمایند: «... با قوانین لازم و تأمین امنیت قضائى در کشور بساط تجاوز و تعدّى به حقوق مظلومان و دست اندازى به حیطه مشروعِ زندگى مردم، جمع شود...»، (3).
و در فرمان مبارزه با فساد که در یازدهم اردیبهشت ماه 1380 خطاب به سران سه قوه صادر فرمودند بر این امر مهم تأکید نمودند که خود بیانگر، عزم، همدلى و همکارى قواى سه گانه با برنامهریزىهاى دقیق و حساب شده براى ریشه کن کردن فساد و تحقق عدالت اجتماعی مىباشد.
ج ـ پیشگیرى از پیدایش ثروتها و ثروتمندان نامشروع جدید:
یکى دیگر از راههاى مبارزه با وجود بى عدالتى در جامعه، جلوگیرى از روى آوردن و دلباختگى والیان و کاپردازان حکومتى به اندوختن ثروت و افزودن بر حجم دارایى خویش است در این راستا اهم اقدامات پیشگیرانه عبارتند از:
1ـ اسوه و نمونه بودن مسؤولان حکومت براى دیگر کارگزاران:
امام على(ع) مىفرمایند: ان الله تعالى فرض على ائمة العدل ان یقدّروا انفسهم بضعفة الناس، کیلا یتبیَّغَبالفقیر فقره؛ خداوند بر امامان عدل فرض و واجب فرموده، خود را با اقشار ناتوان و محروم جامعه اندازهگیرى کنند و زندگى خود را با آنانبرابر نهند. تا تنگدستى فقیر، او را به هیجان نیاورد و موجب هلاکت و نابودى او نگردد، (4)
2ـ زیر نظر گرفتن رفتار اقتصادى نزدیکان:
حضرت على(ع) در فرازى از عهدنامه مالک اشتر، در این زمینه مىفرمایند «والى را نزدیکان و خویشاوندانى است که خوى برترىطلبى و گردن فرازى دارند و در داد و ستد، کمتر حاضر به رعایت انصافند، وظیفه تو، آن است کهریشه ستم چنین افرادى را قطع نمایى»، (5).
3ـ بازرسى، نظارت، حراست و مراقبت دولتى و نظارت بر دارایى کارگزاران:
حضرت آیت الله خامنهاى در این زمینه مىفرمایند: «باید در گزینش کارمندان دولت دقت لازم صورت گیرد و به دنبال گزینشِ خوبان، نظارت بر کار آنان نیز ضرورى است، چون مقام و قدرت، غالبااخلاق و رفتار مسؤولان را تغییر مىدهد، بنابراین اگر بعد از گزینش حتى افراد پارسا و کاردان، از بالا بر عمل کرد آنان نظارت دقیقى نشود، ممکن است به تدریج تغییر رویه داده و به سبب سستى در انجام وظیفه موجب بى اعتمادى ملت نسبت به دستگاه حکومت اسلامى شوند...»،(6).
د ـ بالا بردن میزان آگاهى مردم:
با بالا رفتن میزان آگاهى مردم، درک آنها از حقوقشان افزایش مىیابد و بى عدالتى را نمىپذیرند و به انحاء مختلف براى دستیابى به حقوقشان مىکوشند از این طریق قشر متوسط گسترش و نقش آنها در تصمیمگیریهاى سیاسى افزایش مىیابد.
ه ـ توجه جدّى به گسترش و تثبیت ارزشهاى اسلامى در جامعه:
زیرا وجود ارزشهاى اسلامى مانند ایمان، تقوا، تعهد و... موجب ایجاد و اجراى عدالت در سطح جامعه مىشود قرآن کریم مىفرماید اعدلوا هو اقرب للتقوى،(7)
امام على(ع) نیز مىفرماید: قد الزم نفسه العدل فکان اول عدله نفى الهوى عن نفسه؛ هر که مىخواهد به حُلیه عدل و دادآراسته شود مىبایست هوا و هوسهاى گوناگون را از خود دور کند، (8).
و ـ فراهم نمودن امکانات و شرایط و فرصتهاى مساوى براى همه افراد جامعه از لحاظ تحصیلات، اشتغال، مسکن؛ رفاه و... که در اصول متعددى از قانون اساسى ج. ا. ا. متبلور مىباشد.
براى آگاهى بیشتر ر.ک:
فصلنامه حکومت اسلامى، شماره 17، ص 48
فصلنامه حکومت اسلامى، شماره 18، ص 26 و ص 56
محمدنقى نظرپور، ارزشها و توسعه، ص 196
على ذو علم، انقلاب و ارزشها، ص 256 و ص 264
دکتر فرامرز رفیع پور، آناتومى جامعه، ص 480
پاورقی:
1) حدیث ولایت، ج 1، ص 286 و 287
2) روزنامه رسالت، 9/3/1372
3) حدیث ولایت، ج 1، ص 287
4) نهج البلاغه، خطبه 209، ص 325
5) نهج البلاغه، نامه 53، ص 441
6) فجر انقلاب در بهار قرآن، ص 203 و 205
7) مائده / 8
8) نهج البلاغه، خطبه 87